از قوانین مدیریت زمان بسیار شنیدهایم و قوانین و تکنیکهای مختلف مدیریت زمان را هم گاهبهگاه انجام دادهایم (همانند پومودورو، کرنومتر، هدفگذاری، GDT، ، چک لیست روزانه داشتن، «پاره کن و بخوان» برایان تریسی برای مطالعه مجلات، به دیگری گفتن برنامه و حتی سحرخیزی و….) اما ما زمانجویان و بسیاری از مردم به یک نتیجه مشخص نمیرسیم و نتیجه مطلوبی نمیگیریم. تلف شدن وقتِ ما توسط دیگران (که ممکن است عزیزان ما باشند) یکی از چالشهای اصلی زندگی ما در این دوران جدید شده است.
بسیاری از ما به دلیل نداشتن قانون یا عرفی برای ارتباطات درست، در بسیاری از روابط خودمان دچار اختلال میشویم، این موضوع را میشود از جنبههای بسیار مختلفی بررسی کرد اما من اینجا فقط از یک زاویه میخواهم آن را بررسی کنم: زمان. تلف شدن زمان به وسیله دوستان و عزیزان، همکاران یا اعضای خانواده، از آن قصههای پرغصهی زندگی ماست و بهتره به یک راهحلی فکر کنیم که علاوه بر مدیریت زمان در ارتباطات و دیدارهای دوستانه از دلخور شدن و ناراحت شدن عزیزان و همکاران و دوستان خود جلوگیری کنیم.
.مقدمه
شاید برای شما هم پیشآمده باشد که:
همکارتان میگوید چند دقیقه بیام کارت دارم؟ میگی باشه بیا. همکارتان وارد اتاق شما میشود و به جای چند دقیقه چند ساعت از شما میگیرد بدون توجه به اینکه آیا شما زمان کافی برای سپری کردن دارید یا نه
دوست یا فامیلتان تلفن میزند و دیگر ول کن نیست، تا گوشی نسوزد و صبح را به شب یا شب را به صبح وصل نکند، تلفن را قطع نمیکند.
دایی یا عمو یا پسرخاله یا دوستتان برای شبنشینی میآیند خانه شما. مثلا به نظر شما شبنشینی بعد از شام تا ۲۳:۳۰ طول میکشد و شما میتوانید بخوابید و صبح سرکارتان بروید، اما مهمان گرامی تا سه صبح قصد مینشیند و به نظر خودش همچنان سرشب است. ..
این قضیه بسیار فکر مرا به خودش مشغول کرده بود و در دورههای آموزشی مورد سوال بسیار از زمانجویان گرامی و یا در مهمانیها و دیدارهای دوستانه از من سوال میکردند و از طرفی خود من هم گرفتار این مسئله بودم و هستم که در دیدارهای مختلف زمان بسیار زیادتری از آنچه قرار بود باشد (یا فکر میکردم هست) صرف یک جلسه میشد و در نهایت تصمیم گرفتم، یک سوال مهم از خود بپرسم: اگر قرار باشد فقط یک قانونِ برای مدیریت زمان ( مطلب مرتبط) داشته باشم چه قانونی را انتخاب میکنم؟ به این نتیجه رسیدم که قانون و تکنیکی که انتخاب میکنم باید این ویژگی ها را داشته باشد:
- هر روز بتوانم از آن در زندگی استفاده کنم
- بسیار ساده و قابل انجام باشد
- قابل سنجش و اندازه گیری باشد تا در هر بار شکست، دفعه بعد بهتر عمل کنم.
چند وقتی است که مطالعات من فقط بر روی بحث زمان شکل گرفته و فقط درباره آن می خوانم و می نویسم. تکنیک های بسیاری را مرور کردم و داستان های زمان و فلسفه زمان را هم خواندم و وقتی به خودم و جامعه ای که در آن زندگی می کنم، فکر می کنم این برداشت را دارم که ما آدم های عملگرایی نیستیم، اطلاعات بسیار و حجم عملگرایی پایین ما را ماشینهایی سرشار از داده ساخته که نمیتوانیم رشد را در بخش های مختلف زندگی تجربه کنیم. امیدوارم در اجرای این تکنیک که برای اولین بار در سایت سجادسلیمانی نوشته شده است کوشا باشید و به صورت کاملاً کاربردی در زندگی روزانه و کاری خود نتایج شگفتانگیز آن را مشاهده کنید.
.شما در حال مطالعهی آخرین ویرایشِ از تکنیک ساعت دیدار هستید. در وبسایت رسمی من، همواره آخرین تغییراتی که از نتیجهی آموزش، پژوهش و اجـرای این تکنیک به دست میآورم را منتشر میکنم.
.تکنیک ساعت دیدار
.قوانین مختلفی را خوانده بودم اما هیچکدام به دلم ننشسته بود تا اینکه با توجه به مشکلی که در خودم و در بسیاری از مردمِ اطراف (و فکر می کنم عموم مردم) دیده بودم، یک تکنیک و قانون را برای خودم نوشتم.
نام این قانون و تکنیک را گذاشتم:
. .چگونه به قانون ساعت دیدار رسیدم ؟
سوالی که مرا به این تکنیک رساند و برای شما هم می تواند مطرح باشد این ها بود:- انسان های حاضر در زندگیِ من، زمان بسیار زیادی را به خود اختصاص می دهند، کلاً آیا میتوانم زمانِ مصرفی انسانهای دور و بَرَم را کنترل و مدیریت کنم تا زمانِ بیشتری در اختیارِ خودم باشد؟
- بسیار از آدمهای محیط زندگیِ من از عزیزانم (پدر و مادر، همکار، دوست خوب و حتی خانواده) هستند، چگونه و به چه روشی می توانستم ضمنِ حفظِ رابطۀ خوب قبلی با آنها، زمان بیشتری را برای خودم اختصاص بدهم؟
این دو پرسش گویی پرسش بسیاری دیگر از دوستانم هم بود. همۀ کسانی که دغدغه رشد و پیشرفت داشتند، وقتی این سوال را می پرسیدم داغ دلشان تازه می شد و از اینکه نمیتوانند دیواری منطقی بین خود و دیگران در زندگی بکشند مینالیدند و می گفتند که یا غرقِ در زمانبندی آنها می شوند یا کلاً از این ورِ بام میافتند و بسیاری از آنها را دیگر در زندگی خود ندارند.
اما من راهِ سومی را میخواستم، راه که دیگران در آن حضور دارند ولی به اندازۀ دلخواه من و مطابق سبک زندگی من.
همانطوری که از نام قانون «ساعت دیدار» می توان برداشت کرد، این قانون دو بخش اصلی دارد: دیدار:بخش اصلی قانون همین کلمه «دیدار» است که به همۀ دیدارها، ملاقات، رسمی و غیر رسمی، آنلاین و حضوری، دوستانه و کاری، مهم و غیرمهم و… اشاره دارد.
ساعت:که همان بحث زمانبندی و ساعت بندی همۀ ملاقات های ماست، آنطوری که وقت داریم، دلمان می خواهد و مدیریت زمان ما اجازه می دهد.
ما در این قانون و تکنیکِ ساده می خواهیم عمومِ دیدارهای خود را مدیریت کنیم تا زمان بیشتر و باکیفیت تری در اختیار داشته باشیم. اما قبل از آنکه اصلِ این قانون را بیان کنم، اجازه می خواهم شرایط عادی و کنونی را مرور کرده و سپس این تکنیک را مطالعه کنیم.
. . .روش قرارگذاشتن بسیاری از ما در حالتِ عادی چنین است:
در شرایط عادی بسیاری از ما زمانی که می خواهیم با دوست، همکار، همکلاسی یا اعضای خانواده و یا بستگان خود قراری بگذاریم، کلِ اجزای قرارهای ما دو بخش دارد، زمان قرار و مکان قراری که داریم.
برای نمونه:- من می خواهم با دوستم برای یک کافه رفتن قرار بگذارم، قرار ملاقات ما چنین خواهد شد: ساعت ۱۸ عصر فردا توی کافه سرکوچه.
- برای قرار مهمانی گذاشتن و رفتن خانه دایی: پنجشنبه شب برای شام خانه دایی.
- پسری برای آشنایی بیشتر با همکلاسی دختر خود، قراری که می گذارد تقریبا چنین است: ساعت ۴بعد ازظهر دوشنبه این هفته پارک لاله
- از همکارم می خواهم اگر وقت دارد در اداره همدیگر را ببینیم تا مشورتی داشته باشیم، در پایان قرار می شود: امروز ساعت ۳بعدازظهر در دفتر احمد.
- به دوستم پیامک می دهم که می خواهم تلفنی با تو صحبت کنم، جواب میدهد: امشب ساعت ۹ رسیدم خونه تماس میگیرم.
مثال های بسیار بیشتری را می توانم بیاورم ولی این چند نمونه برای شفاف شدنِ منظورم کافی بود. لطفاً کمی به خودتان و آدم های اطرافِ خودتان فکر کنید، ما در بسیاری مواقع به همین سادگی یک قرار ملاقات و دیدار با آدم های اطراف خود تنظیم می کنیم و وارد آن دیدار و گفتگو می شویم و در عمل زمان بسیار زیادی را اینگونه صرف (و نه الزاماً اتلاف) می کنیم، بی آنکه پایانی مشخص و مقرر برای آن داشته باشیم.
در ادامه با روش ساعت دیدار آشنا می شوید که به سادگی می توانید بسیاری از روابط و ارتباطات خود را کنترل و مدیریت کنید.
.روشِ ساده ای که تکنیکِ ساعت دیدار می گوید این است:
در هر قرار و ملاقاتی که داریم باید سه بخش از قرارمان را مشخص کنیم: .زمانی که قراری داریم + مکانی که قرار می گذاریم + مدتی که قرار است دیدارمان طول بکشد.
. . چند نمونه را با هم مرور می کنیم:- دوستم لیلا زنگ می زند که برای خرید بیا باهم برویم مجمع خرید فلان، امروز عصر ساعت ۵ بریم؟ شما هم پاسخ تان مثبت هست، ولی یک نکته را دقیق تر می پرسید: ببین لیلا ساعت ۵ بریم پالادیوم من فقط ۳ ساعت وقت دارم با رفت رو برگشت، اشکالی نداره؟
- همکارم علی زنگ می زند که امروز ساعت ۱۱ بیا دفتر من یا من بیام، می خوام در مورد اضافه کار شرکت باهات صحبت کنم، خب نظر من هم مثبته، می گم اشکالی نداره، ساعت ۱۱ میام دفتر تو، ولی من فقط ۳۰ دقیقه وقت دارم و باید برگردم به کارهای دیگرم برسم.
- مادرتون میگه جمعه شب میریم خونه دایی شام، من هم پاسخ مثبتی می دهم که آره خوبه، مادرجان یادت باشه باید ساعت ۱۰:۳۰ راه بیافتیم برگردیم من کار دارم و باید ۱۱:۰۰ خونه باشم. اگر شما بیشتر بمانید اشکالی نداره، من زودتر راه می افتم.
- جوانی برای آشنایی با دختر مورد علاقه اش قراری می گذارد، سه شنبه این هفته ساعتِ ۱۹کافه یلدا برای گپ و شام. خب قرار فیکس میشود، ولی کسی که مدیریت زمان و مذاکره میداند می تواند طولِ زمانی این دیدار را هم مشخص کند: عالیه فقط ساعت ۱۹ تا ۲۲، بعدش باید راه بیافتیم.
- خانه را آگهی کردهایم برای رهن، از مشاوراملاکی محل تماس میگیرند برای امشب ساعت ۲۰ تشریف بیاورید دفتر، این خبر خوبی هست ولی باید طول مدتی که آنجا هستیم را هم محترمانه مشخص کنیم، مثلا من چون شب کار مهمی دارم باید ساعت ۲۳ برگردم خانه، لطفاً به طرف قرار داد هم بگویید، اگر هم به نتیجه نرسیدیم، فردا هم ساعت ۲۰ می توانیم دوباره جلسه ای تنظیم کنیم.
- دوستی پیام میدهد که آیا وقت داری با هم تلفنی صحبت کنیم، اگر پاسخ مثبت بود و به ساعت دیگری موکول نکردید، بله فقط اینکه من تا ۱۵ دقیقه میتوانم صحبت کنم، اگر مشکلی نیست تماس بگیرم.
و مثالهای بسیار زیادی که در زندگی روزمره داریم. فقط یادمان هست که با نزدیک شدن به زمان پایان دیدار یا جلسه یکبار یادآوری میکنیم و در پایان زمانِ اعلام شده حتماً جلسه و دیدارمان را به پایان میبریم. مگر آنکه به هر دلیل استثنایی وجود داشته باشد (چه برای مخاطب و چه برای محتوای جلسه).
.البته این قانون توسط بسیاری از آدم های با بهره وری بالا و منظم بکار گرفته می شود ولی عموم ما در بکار گیری آن ضعف داریم، حتی اگر این گونه قراری را تنظیم کنیم بیقاعده زمان آن را طولانی میکنیم و عملاً هیچ تسلطی بر زمان جاری دیدار رسمی یا دوستانه خود نداریم.
.دو نکته در خصوص تکنیکِ ساعت دیدار :
- ما زمان را نظامند می کنیم و نه محدود. قرار نیست دیگر برای هیچ کس وقت نداشته باشیم یا زمانِ مناسبی اختصاص ندهیم. با این روش فقط در تلاش هستیم بگویم که هر دیداری باید در بازۀ زمانی مشخصی انجام بگیرد و اگر نتیجه نمیگیریم، باید قرار دیگری را تنظیم کنیم.
- این مدل قرار گذاشتن دیوار بتنی نیست که نتوان بسادگی تغییرش داد. زمان دستِ ماست و با توجه به مخاطب و محتوای دیدار میتوانیم در صورت لزوم کمی آن را بیشتر کنیم ولی آگاهانه (برای نمونه میگوییم چون بحث مهمه و من به نتیجه نزدیک شدیم من میتونم نیم ساعت دیگه بمونم) اما یادمان هست که قرار نیست بی قاعده و ناهشیار زمان را اختصاص بدهیم.
یادمان میماند که : برای رسیدن به هر مهارتی (به ویژه مهارتهای فردی در زندگی) به تمرین بسیار نیازمندیم. روزهای اول قطعاً این روش ما برای بسیاری از دوستان-همکاران و آشنایان قابل قبول نخواهد بود، اما وقتی ما یکسال بر این روش اصرار داشته باشیم، همۀ آدمهای اطراف ما اینکارمان را به عنوان یک اصلِ رفتاری من می پذیرند و به آن احترام خواهند گذاشت.
.تکنیک «ساعت دیدار» چه دستاوردی برای ما دارد؟
نمی خواهم دهها مزیت را برای اینکار معرفی کنم (که می توان چنین کرد) اما تنها به چند مورد اشاره میکنم و امیدوارم به اندازه کافی مشوق شما باشد که بتوانید از این پس تکنیک ساعت دیدار را برای همه قرارهای خود بکار بگیرید.
. .یک) آدم ها وقت زیادی از ما می گیرند، با این کار زمان را کنترل شده خرج آدم های زندگی مان می کنیم.
قطعاً انسان سالم انسانی است که روابط اجتماعی دارد و در دایره دوستان و عزیزان خود زندگی می کند. اما همین آدم های اطراف ما، زمان بسیار زیادی را به خود اختصاص می دهند و بسیاری مواقع ما از کارهای برنامهریزی شده خود میمانیم.
یک فرد موفق و با بهره وری بالا، برای همۀ آدمهای اطراف خود یک برنامه مشخص باید داشته باشد و تعامل خود را مدیریت کند. بکارگیری دقیق و درست تکنیک ساعت دیدار می تواند این قدرت و تسلط بر اجتماع اطراف را به ما بدهد.
. .دو) ایجاد قاعده و ساختار در رفتارهای ما
من به عنوان یک فرد (در خانواده، محل کار و اجتماع) باید دارای قواعد خاصِ زندگی خودم باشم. نمیتوانم هر دم به سازی باشم و با هر بادی همراه، این گونه افراد هویت مشخصی در اجتماع ندارند.
افراد موفق و دارای نگرش؛ یکسری قاعده رفتاری و خط قرمز و حدود در زندگی خود دارند که دیگران را هم ملزم به رعایت آنها می کنند. مثلا یک فرد موفق علمی، عموم دوستان نزدیک خود را از کسانی که بخش مهمی از زندگیشان را به مطالعه و یادگیری میپردازند، اختصاص می دهند و با آنها معاشرت جدی دارد.
انسان های موفق در بحثمدیریت زمان هم ساختار و قاعده مشخصی دارند و شما هر زمان و هرجا و هرشکل و به هر اندازه که بخواهید آنها را در اختیار ندارید. حتما باید هماهنگی (ولو در حد یک پیامک) با آنها انجام بگیرد و آنها در جا و زمان مناسب با شما ملاقات و دیداری داشته باشند.
قاعده ساعت دیدار در بحث مدیریت زمان شما را دارای قاعده و چارچوب خاصی میکند که عموم اطرافیان شما ملزم به تبعیت از آن خواهند بود ( ایجاد این قاعده کمی زمانبر خواهند بود اما نهایت کاملا قابل پیادهسازی است)، و این یک دستآورد بسیار مهم در زندگی فردی هر کسی است، شما امروز و در حین خواندن این متن تصمیم می گیرید که همۀ آدمهای زندگیتان این قاعده رفتاری (ساعت دیدار با شما) را به عنوان یک اصل بپذیرند یا خیر.
. .سه) ساعت دیدار را به برند شخصی خودتان اضافه کنید.
خواننده گرامی، برندشخصی یک تصمیم یک روزه برای داشتن یا بودن نیست، زمان بسیار و تداوم می خواهد تا فردی بتواند هویتی را به عنوان برندشخصی خود ایجاد کند.
برای آنکه به دشواری برندشخصی پی ببریم کافیست این تست را انجام بدهید: از ۱۰ نفر از دوستان و آشنایان خود بخواهید که سه صفت (یا سه نکته مثلاً: مهربان، کتابخوان، خلاق، پول دربیار و.. در اینجا از ذکر صفاتِ منفی پرهیز کردم.) شما را برای تان بنویسند. برندشخصی یعنی آن موردی که همه ۱۰ نفر دوستان و آشنایانتان به اتفاق درمورد شما به کار می برند.
از امروز تصمیم بگیرید که برای هر دیدار، جلسه و قراری تکنیک «ساعت دیدار» را به کار بگیرید، این قاعده سازی در رفتار (که در بند دوم اشاره شد) باعث می شود شما بخش زیادی از رفتارهای اجتماعی خود را مهندسی کرده و در دست بگیرید. زمانی برندشخصی شما شکل گرفته است که سال بعد وقتی از ۱۰ نفر از دوستان و آشنایان اطراف خود می خواهد صفت رفتاری شما را بنویسند، بااتفاق بگویند که برای هر دیداری علاوه بر ساعت باید مدتِ زمان دیدار راهم مشخص کنیم.
. .چهار) برای مدریت زمان، یک تکنیک مداوم بهتر از ده ها تکنیکِ گذری است.
احتمالاً داستان آن مبارزی را شنیده اید که یک دست داشت اما بهترین رزمی کاران را شکست می داد، از او پرسیدند که راز این پیروزی های متوالی تو چیست؟ پاسخش ساده بود: من فقط یک تکنیک می دانستم و آن را به خوبی بکار می بستم.
برای شروع مدیریت زمان ده ها تکنیک وجود دارد که شما می توانید هر یک را بیاموزید و بکار بگیرید. توصیه من این هست که یک تکنیک را ( همانطوری که در ابتدای این نوشته گفتم: هر روز در زندگی من بکار بیاید، ساده باشد و قابل اندازه گیری) بیاموزید و به صورت دائمی از آن استفاده کنید.
این کار مثل لنگری بر کشتیِ زمان شماست، تنها با یک تکنیک آرام آرام می توانید بر زمان مسلط شوید، عزت نفس بالایی پیدا کنید و برای کارهایتان برنامه ریزی کنید.
توصیه من این است که «ساعت دیدار» را به عنوان یک تکنیک دائمی در زندگی تان داشته باشید و از امروز در همۀ دیدارهایی با آدم های دیگر خواهید داشت آنرا بکار بگیرید. شروع مدیریت زمان را به شما تبریک می گویم.
.فایل PDF پی.دی.اف – دانلود مستقیم و رایگان
.
فایل PPT (اسلاید های پاورپوینت ساعت دیدار) – دانلود رایگان
.دانلود فایل صوتی
.فایل صوتی تکنیک ساعت دیدار
.نظر شماچیست؟
.- آیا شما تجربه قبلی از اینکار داشته اید؟ لطفاً نتایج و تجربیاتتان را در میان بگذارید تا دیگران هم از آن بیاموزند.
- اگر «ساعت دیدار» را شروع کردید، لطفاً چند روز آینده تجربیات خود را همین جا بیان کنید، شاید تجربه شما سوال دیگری باشد. با اینکار یک گفتگوی چند جانبه خواهیم داشت.
.
.این نوشته به مرور تکمیل خواهد شد…
. .برخی دیگر از بخشهای سایت
گالری زمان: مرکز فایلها رادیو مدیریت زمان: آرشیو فایلهای صوتی و پادکستهای آموزشی دربارهی مدیریت زمان تلوزیون زمان – TimeTV : آرشیو فیلمها، کلیپهای ویدیویی رخ زمان: عکسها و تصاویر با موضوع زمان و مدیریت زمان کتابخانه زمان: آرشیو کتابها و مقالهها مرتبط نوشتههای منتخب: برخی از نوشتههای کامل و جامع سایت پرسش و پاسخ: سوالات با موضوع مدیریت زمان را در اولین فرصت پاسخ میدهم سجاد سلیمانی ( مربی و مدرس مدیریت زمان ) . .آدرس کوتاه و ویژه این نوشته:
با عرض سلام و تشکر از مطالب مفیدتان
مدتی سعی می کردم روشهای مدیریت زمان را برای خودم اجرا کنم مثل داشتن باکس زمانی، نوشتن برنامه روزانه، استفاده از برنامه های کنترل زمان و … البته مدتیه به دلایلی متاسفانه نتونستم این راهکارها رو اجرا کنم
در مورد تمرین 11ام ( تکنیک ساعت دیدار ) از برنامه 91 روزه که فرمودید این روش را قبلا انجام داده بودم، تجربه شخصی ام این است زمانیکه شروع به اجرای این روش در زندگیم کردم متاسفانه دوستانم با اینکه از افراد تحصیل کرده و دارای موقعیت اجتماعی خوب در اجتماع هستند پذیرش چنین چیزی برایشان سخت بود و دچار سوتفاهم می شدند و فکر می کردند خودم را برایشان گرفتم و … نمیدونم شاید برای ما هنوز این موضوع خیلی جدیده یا شایدم من مسئله را خیلی واضح برایشان توضیح ندادم البته یادمه با یکی شون که استاد دانشگاه هم هست درباره مدیریت زمان و استفاده از روشها و برنامه صحبت کردم و توضیحاتی دادم ولی علاقه ای نداشت و فکر کرد دارم برایش قیافه می گیرم و کلاس میذارم
اگر صلاح میدونید و با توجه به اینکه خودتان هم تجربه این روش را دارید لطفا بیشتر در مورد توجیه کردن این مطلب برای دیگران توضیح بفرمایید.
با تشکر
مونا جان، راستش خیلی به تحصیلکرده بودن یا نبودن نباید دقت کرد. این مسئله، فرهنگی هست که یا داریم یا ندارم. اگر نباشه، خب پذیرشش سخته و در آغاز راه کمی آدمها اذیت میشوند و احتمالا خودت هم اذیت بشی و نتونی خوب اجراش کنی
اما واقعا راه دیگری نداره. بقیه آدمها به مرور این جدید و دقیقبودن تو رو ببینند حتما بهش گوش میدهند و پایبند میشوند و در این راه ممکنه چند نفری هم (به خاطر درک نکردن موضوع) باهاش قهر بشوند.
اما یادت باشه که تو در طولانی مدت باید این مسئله رو در نظر بگیری و فوایدش رو بسنجی. در نگاه دراز مدت (اگر واقعا بهش پایبند باشی) بقیه هم به این شیوهی تو احترام خواهند گذاشت.
سلاااااام سجاد جان
عالی بود
یه همکار داشتم که هر وقت میخواست بیاد پیشم از قبل تنظیم وقت میکرد و با تشریفات و ادای احترام… ولی مشکلش این بود که مدت دیدارش مشخص نبود. الان یه همکار دارم که نه وقت قبلی میگیره و نه مدت دیدارش مشخصه. تکنیک شما قطعاً نجاتم میده تا بتونم به سایر اهداف و برنامههایم برسم. ممنونم
Pingback: فیلم آموزشی: اصول ساختن روابط اجتماعی و دوستانه و کاری| فایل PDF کتاب+منابع مختلف |
درود سجاد جان، عالی بود. هم مقاله ای که نوشتی و هم صدای گرمت عالی بود. ازت یاد گرفتم و سپاسگزارم از اینکه دانش و تجربه خودت رو با دیگران به اشتراک می گذاری.
Pingback: یادداشت: ارزش توجه شما ثانیهای چند است؟ - سجاد سلیمانی
Pingback: نقدی بر مدیریت زمان ** مقاله: چرا مدیریت زمان زندگی ما را خراب می کند؟ - سجاد سلیمانی
Pingback: جریمه دیررسیدن و تاخیر کردن زمانجویان به جلسات، کلاسها، دورهمیها و... - سجاد سلیمانی
Pingback: دانلود رایگان فایل های PDF و PPT پاورپوینت مدیریت زمان - مقاله ترجمه یادداشت
Pingback: نقدی بر مدیریت زمان ** مقاله: چرا مدیریت زمان زندگی ما را خراب می کند؟ - سجاد سلیمانی
Pingback: با بهترین، حرفهایترین، سادهترین و کاربردیترین تکنیک مدیریت زمان آشنا شوید - سجاد سلیمانی
سلام سجاد جان
تشکر میکنم بابت این تکنیک بسیار خوبی که به ما یاد دادید.برای آموزش زبان سعی میکنم این تکنیک رو به کار بگیرم . با خودم میگم از ساعت هشت تا نه زبان میخوانم و سر ساعت نه تمام میکنم . در اون یک ساعت هم سعی میکنم از گوشی و لپتاپ و همه چیز دوری کنم.شاید هم از یک ربع شروع کردم. امیدوارم با این تکنیک بتوانم سهم لحظات خاکستری را در زندگیم کم کنم.
محمدرضا جان سلام،
این تکنیک خیلی بیشتر برای تنظیم وقت و کنترل زمان در روابط عمومی ما اهمیت داره و می تونه موثر باشه.
برای کارهایی مثل مطالعه زبان فکر می کنم تکنیک پومودرو برات مفیدتر باشه.
البته این فقط نظر منه و شما مطابق موفقیت هات در هر روش می توانی آنها را پیش ببری.
ممنون از شما.
چه تکنیک خوبی بود.
وقتی مطلب رو خوندم متوجه شدم که من هیچ وقت اینطور زمانم رو مدیریت نکرده ام و قرار و برنامه ای که در ذهنم دو ساعت زمان نیاز داشته تا چهار ساعت هم پیش رفته.مصداق همون جمله معروفی که با اینکه هیچکاری نمی کنم ولی نمی دونم چرا سرم شلوغه :))
برای اولین بار چند روز پیش این تکنیک رو در قرار با دوستام اجرا کردم.یعنی دقیقا زمان پایان تعیین کردم.بعد در زمان مقرر هم ازشون جدا شدم و در همون پیش از ظهر به دوتا کار مهم دیگه ام هم رسیدم.
ممنونم که در مورد این تکنیک با ما صحبت کردی.
پی نوشت:
کشف جدید من و دوستانم در مدیریت زمان این بود که قرارمون رو به جای ساعت ده و بعدظهر و عصر؛ صبح کله سحر در پارک گذاشتیم تا در ادامه روز به درس و دانشگاه و کار و بارمون برسیم. 🙂
آمنه جان،
ممنون که تجربه خوبت رو با ما در میان گذاشتی، قرارهای سحرگاهی هم واقعاً روش خوبی هست که هم سحرخیزی رو ایجاد می کنه و هم کل روز یکپارچه دستمون می مونه.
امیدوارم باز هم از این تجربه هات برای ما بنویسی
جالب بود👌👌
من همیشه در برابر آدمای اطرافم منعطف برخورد می کردم و محدوده زمانی براشون قایل نبودم. شاید به سه دلیل
1. نحوه بیان این موضوع به فرد مقابل به طور مناسب
2. الزام و تعهد خودم
این دومی خیلی سخته, فرض کن وسط یه مهمونی که خیلی خوش می گذره, برگردی خونه
3. مدیریت دیدار
مثلا تنظیم اینکه سر 15 دقیقه, مکالمه تلفنی تموم شه و تازه بعد 15 دقیقه به اوج نرسه یا یه موضوع دیگه ای مطرح نشه.
البته نحوه رویارویی با این این موارد تا حد زیادی به شخصیت فرد بستگی داره و به نظر من خوبه که به مدیریت زمان از دریچه شخصیت های مختلف هم نگاه بشه.
نکته آخر اینکه ساعت دیدار مختص به شخصیت حقیقی نیست, ساعت دیدار با کتاب, ساعت دیدار با فیلم, ساعت دیدار با پیاده روی و ساعت دیدار با ورزش و…هم می تونه تعمیم این روش باشه.
امیدوارم این سایت بتونه به گسترش انبوهی مدیر با کارمندانی از جنس زمان منجر بشه😉😉
چقدر نظرت رو دوست داشتم مینا جان، ممنون از دقتت و وقتی که برای نوشتن صرف کردی.
حق با شماست، همه بندهایی که گفتی درسته و همۀ تعمیمی که برای این تکنیک دادی هم درسته، امیدوارم به زودی بتوانم مابقی این نوشته ها تکمیل کنم و در اینجا یا «مدرسه زمان» منتشر کنم.
امیدوارم علاوه بر این نظر، نتایج اجرای این تکنیک رو هم برای من بنویسی و تشریح کنی.
ذهنِ دقیق تو می تونه به من خیلی کمک کنه.
سلام سجاد عزیز[نمیدونم چندسالتونه برای همین هم ترجیح دادم بهتون نگم آقای سلیمانی]
من به تازگی خیلی درگیر موضوع مدیریت زمان هستم
فکرکنم برای اینکه وقت بیشتری سیو کنم راه حلتون مناسب باشه 🙂
یکی دوهفتهی دیگه نتیجه رو میگم خدمتتون
راستی !
چه وبسایت خوشگل و خوشدستی دارین ❤
زینب جان سلام،
چه بهتر که به اسم صدام میکنی، من اسمم رو واقعا دوست دارم 🙂
دغدغۀ زمان، دغدغۀ آدم های بزرگ و هدفمنده و نوید بخش «نو شدن و رشد کردن»، از این بابت بهت تبریک می گم.
این ساعت دیدار زیرشاخه های بسیاری خواهد داشت و به مرور تکمیل خواهد شد، امیدوارم به بازخوردهایی که برای من می نویسی، بهتر بتوانم این ایده را تکمیل کنم.
پیشاپیش از تو ممنونم
اتفاقا امروز با کسی قرار داشتم و اون هم همینطوری قرار گذاشت، گفت تا فلان ساعت میتونم ببینمت بعد باید برم جایی. اینطوری من هم احساس خیلی خوبی داشتم انگار زمان خودم هم دستم بود.
فکر میکنم همونطور که اشاره کردی این تکنیک به درد دو طرف میخوره، اینکه آدم زمانش دست خودش باشه و بدونه تا چه ساعتی با چه کسی هست، یه جورایی آرامش بخشه و ذهنت آشفته نیست و میتونی برای بقیه کارات برنامه ریزی کنی.
آفرین پریسا عزیز، کاملا درسته
احساس تسلط و آرامش از محصولات و دستاوردهای جانبی این تکنیک هست.
اگر چند روزی اجراش کردی، لطفا بازخوردهایی هم برای ما بنویس تا بتونم بیشتر این تکنیک رو توسعه بدم.
سجاد جان ، ممنون از ریز بینی و دقتت به این موضوع.
از تجربه شخصی خودم میگم ، سالها پیش که سر کار نمیرفتم و زمانم کاملا دست خودم بود و زندگیم نظمی نداشت مگر روزهایی که کلاس اواز میرفتم یا باشگاه،قرار گذاشتن هام با خواهرم و دوستانم بدون انتها در نظر گرفته میشد و این باعث میشد در اونها هم توقعی ایجاد بشه که، حالا وقت داری که ، حالا بمون خب، حالا بیخیال ، حالا خوش میگذره فردا رو یه کاریش میکنیم.در واقع من انتهایی برای قرار ها تعیین نمیکردم ونامحدود وقت میگذروندم با خواهرم یا دوستم.
توی اون دوران جمله ی ” من کار دارم باید برم “به نظر خواهرم خنده دار میاومد چون خودم پایانی برای ملاقات ها تعیین نکرده بودم.
اما بعد ها این مشکل درست شد.حتی اگر وقت کافی هم داشتم ، بهانه میاوردم که از دست تعارف ها و دلتنگی ها خلاص بشم و برسم به فضای شخصی خودم.
نکته ای به ذهنم رسید که تا اونجا که من دیدم افراد درونگراتر کمتر به مشکل مدیریت زمان برمیخورن . مثلا اونها هفته ای یک بار با دوستانشون وقت میزارن به جای هر روز یا یک روز در میان.و باقی زمانشون رو یا سر کار هستن یا در فضای شخصی خودشون . اونها از تنها با خودشون وقت گذروندن مشکلی ندارن.
یه نکته دیگه اینکه افرادی که سبک زندگی هدف مندانه ای دارن کاملا انتخاب گرانه با دوستانشون وقت میزارن و تصمیم میگیرند.اونها به طور خود جوش برای دیدارها و پایان دیدارها زمانبندی دارن.
اونها زندگی رو به شکل یک جدول زمانبندی شده میبینند…
زمان دیدار و مباحث مدیریت زمان یک پیش نیاز داره به نام هدف مندی.
کسی که ذهن هدفمند و هدف گرا نداشته باشه ، دغدغه ی زمانبندی نداره.اون بیشتر از الگوی هر چه پیش امد خوش امد استفاده میکنه.
گلاره جان ممنون از تو بابت این دقت همیشگی و نظرات خوبت،
دوستِ عزیز من چه نکته های خوبی و چه حرف های دقیقی رو مطرح کردی، امیدوارم در آینده نزدیک در توسعه و تکمیل این ایده احساس تسلط، تیپ شخصیتی افراد در اجرای این تکنیک و اصل هدفمندی در بحثِ زمانبندی کار و زندگی را به خوبی در این تکنیک بگنجانم.
امیدوارم نتایج اجرای این ایده را هم برای من بنویسی تا بهتر از قبل با ابعاد این ایده آشنا شوم.
درود و خدا قوت
واقعا نکته کاربردی و مفیدی هست .
ممنون
سلام سجاد جان
مثل همیشه خوب و خواندنی نوشتی
ممنونم آقا مهدی. شما همیشه به من لطف داری عزیزم