گفتگو کردن (یا همان گفت و شنود – دیالوگ) میشه صحبت کردن بین دو نفر. گاهی اوقات، تجربهی یک گفتگو آنقدر شیرین است که برای مدتها نمیتوانیم فراموشش کنیم.
با تجربهای که در گفتگو و صحبت کردن با آدمهای مختلف داشتهام، ویژگیهای خاصی را دیدهام که برخی از آنها را میپسندم و برای گفتگوی بهتر مفید میدانم و اینجا قصد دارم تعدادی از آنها را اینجا برایتان بنویسم.
البته به مرور تلاش میکنم این لیست را بلندتر کنم و ویژگیها و نکتههای بیشتر و جدیدتری را به آنها اضافه کنم. آنچه تا اکنون میفهمم این است.
۲۰ ویژگی یک گفتگوی باکیفیت
این ویژگیها در واقع فهم من از یک گفتگوی با کیفیت است. چیزهایی که دربارهی گفتگو و فرهنگ گفتگو یاد گرفتهام.
توجه داشته باشید این موارد چون در یک روزنوشته نشدهاند، تربیت آنها ممکن است در نگاه خواننده مطلب، پس و پیش باشد. تلاش میکنم هر بند را به گونهای بنویسم که بتوان به صورت مستقل به آن استناد کرد یا دربارهاش به گفتگو پرداخت.
یک
عکس یک صندلی واسه گپ زدن رو بیار توی ذهنت، اونم واسه 《گفتگوی با کیفیت》، چه کسی رو میتونی تصور کنی جلوت نشسته؟ چه ویژگیهایی داره که دوست داری باهاش حرف بزنی. شاید همهی ما برای داشتن یک گفتگوی با کیفیت داشتن «حس خوب» را تایید کنیم. آن هم در پایان بحث و دم ِ خداحافظی.
دو
انسانها دو دستهاند: یا گفتگوی با کیفیت را میفهمند و آنرا تجربه کردهاند یا درکی از آن ندارند.
سه
گفتگوی با کیفیت آنچنان خوب است که نبودش درد زیادی دارد.
مثل جای خالی معشوق برای عاشق، مثل مواد برای معتاد، مثل مادر برای شیرخوار، مثل امنیت برای مردم جنگزده.
چهار
کسی که چنین گفتگویی را نداشته و آن را درک نکرده است، نمیتواند تصوری از آن داشته باشد: مثل ِ بیسواد هنگام دیدن نوشته، مثل جنین از دنیای بیرون رحم. تنها و تنها زمانی میتواند «گفتگوی با کیفیت» را درک کند، که آن را تجربه کند.
پنج
ویژگی دیگر گفتگو با کیفیت، دیدن نفهمی، نادانی و محدودیتهای ذهن ِ خودت هست، چرا که در مواجهه با دنیایی وسیعتر میتوانی اندازهی ذهنیت و باورهایت را متوجه شوی.
لازم است بگویم لازم نیست حتما و قطعا برای داشتن یک گفتگوی با کیفیت، با دانشمند رو به رو شوی.
شش
یک ویژگی گفتگو با کیفیت، کشف آستانهی توانمندیها و سقف پتانسیلهای خودت هست. ادعای دانش یا صبور بودن یا پرحوصله بودن ِ آدمی، در این گفتگوها به محک ِ آزمایش میرود.
هفت
در لابلای گفتگو با کیفیت (اگر اهل رشد باشی و مغرور نباشی) پودر میشوی و بارها مچاله میشوی. از کلامی که میشنوی یا از جمعبندی صحبتهای خودت یا درد میکشی یا لذت میبری، بستگی به تو دارد که چگونه تربیت شدهای.
هشت
به زودی میفهمی که هرکس لایق و شایسته این گفتگو نیست. باهرکسی، نمیتوان (و نباید) این سطح از گفتگو را آغاز کرد.
هرچند خواهی فهمید آنکس که باور نمیکردی، ممکن است عمیقترین گفتگوهای زندگیت را فراهم کند.
نه
حتی دفعه چهاردهم و یکسال بعد، همان کیفیت جلسه اول گفتگو را شاهد خواهی بود. کیفیت ِ بحث و آدم ِ روبهرو کم نمیشود، غلظت بحث و شدت ِ پرسشگری و به چالش کشیدن کاهش پیدا نمیکند. تیغ تیز ِ سوال، زنجیر ِ سخت ِ اندیشهات را متلاشی میکند.
ده
هم میگویی و هم میشنوی. هیچکس سخنرانی نمیکند. حتی اگر در میانهی بحث یک نفر، بیست دقیقه صحبت کند!
یازده
سفرهی دل باز میشود و پنهانترین افکار، بیان میشود. احساس اعتماد و اطمینان بالاست، هر دو راز دارند. هرچند دلیل این اطمینان را ممکن است ندانی!
دوازده
پس از هر نشست، رشد میکنی. شخصیت تو، وسیعتر میشود و با هر بار، تو انسان پیچیدهتری میشود.
سیزده
غرق در بیان یا شنیدنی اما حسرت پایانش را در دل داری چون بزودی تمام میشود.
چهارده
ارزش دارد آدمی عمری تلاش کند آدمی شایسته و بالغ و پرسشگر و سمج را بیابد، روبرویش بنشیند و لذت یک 《گفتگوی با کیفیت》 را درک کند. ارزشش را دارد.
پانزده
در این شکل از صحبت کردن معلوم هست که دربارهی چه چیزی صحبت میکنیم اما خیلی چارچوب ندارد و مباحث مطرح شده سیال هستند. گاهی مدتها در یک نقطهی کوچک چاه عمیق میزنیم و گاهی در سرزمینی وسیعی قدمزنان میگذریم.
سیال بودن بحث جذاب بسیاری دارد (البته تا حدودی که گفتگو را بیمورد بیکیفیت و حاشیهپرازی نکنه)
شانزده
سکوت حق طبیعی و لازم افراد در گفتگوهای با کیفیت است. آدمها در میانهی صحبت و قبل از بیان، در سکوت فکر میکنند. مخاطب تو، از سکوت تو نه میترسد، نه خوشحال میشود و نه قضاوت میکند، بلکه منتظر میماند که در تو سکوت، به کلام و افکارت نظم داده و سپس بیانش کنی.
هفده
در یک گفتگوی با کیفیت، این جملهها را بسیار میشنویم:
- من نمیدانم
- اطلاعات کافی ندارم
- باید بپرسم و بعدش بگویم و…
آدمیزادی که گفتگوی با کیفیت میداند، اصرار بیخود بر همهچیزدانی نمیکند. حرفهایش را میگوید اما اگر فرارتر از اطلاعاتش پرسیده بشه، به راحتی میگوید من نمیدانم. (البته با افتخار نه خجالت)
هجده
در یک گفتگوی با کیفیت این جمله را هم میشنویم:
- ببخشید من اشتباه کردم
- جملهام را تصحیح میکنم
- فکر کنم چینش اطلاعاتم ایراد داره، دوباره باید بگویم …
آدمی که شخصیتاش رشد پیدا کرده به خوبی میداند که هرآدمی اشتباه میکند. پس آمادگی دارد همواره خودش و افکارش را بازبینی کرده و اشتباهاتش را اصلاح کند.
نوزده
مذاکره مهارتی درهمتنیده با گفتگو است. ما برای توانمند شدن در تعامل و گفتگو با آدمها بهتر است اصول و تکنیکهای مذاکره را بیاموزیم.
روانشناسی علمی عمیق و بسیار وسیع برای شناخت ِ طبع انسانهاست که از آن هم میتوانیم به شدت بهرهمند شویم.
مجموعهی آموزشها و نکتهها دربارهی مهارت مذاکره را اینجا بخوانید (کلیک کنید)
بیست
پس از پایان این گفتگو؛ علاوه بر آن احساس خوب از تعامل، پز از سوال هستی. لبریز از پرسش های جدید و سوالات عمیقتر.
آخرین نوشتههای مرتبط با گفتگو
آخرین نوشتههای مرتبط با هنر گفتگو را مشاهده میکنید. اگر به این بحث علاقمند هستید، روی هر عنوان کلیک کنید:
- کاپیتان تو داری اشتباه میکنی – بهش بگو و آماده شنیدنش باش!
- ۲۰ ویژگی گفتگوی باکیفیت و خوب
- تفاوت و فاصله یقین تا تعصب
- فیلم ۱۲ مرد خشمگین دوبله فارسی – فیلم درمانی: آموزش مذاکره، اقناع کردن و صبر و مدیریت جلسه
- چند خطی درباره ی فرهنگ گفتگو + فیلم کوتاه «دره مهیب»
- مدیریت زمان یا زمانه و توسعه پایدار – گفتگو با یاورمشیرفر
- بهترین منبع خبری برای شما، خبرگزاری و روزنامه های رقیبان و مخالفان
- دو ابزار جادویی کارمندان در تعامل با مشتری
- پیام ویدیویی برتراند راسل – هنر گفتگو
- جامعه ای که گفتوگو بلد نیست منتظر توسعه نماند
- باز هم پیرامون هنرگفتگو: دیکتاتور معابی بجای اقناع و امتیازگیری (تجربه شخصی)
- لحظه نگار: جای خالی گفتگو + عکس
- گفتگو، عنوان جدیدی در نوشته ها و برای همه زندگی ام
- اولین گفتگو: خودخوری در سیستم های پیچیده
- حسرت داشتن یک گفتگوی خوب
آموزشهای دیگر
اگر میخواهید از وقت خودتان بهتر استفاده کنید، پیشنهاد میکنم دورهی رایگان آموزش مدیریت زمان و تکنیکهای آن را از دست ندهید.
آموزش رایگان مدیریت زمان + تکنیکها و روشهای آن + فیلم و فایل صوتی
به نظرم هنر گفتگو و مذاکره یک مهارت هست که همه مون باید یاد بگیریم
تو هر بحثی نظرات مخالف و موافق هست و باید نظرات هم رابشنویم و احترام بذاریم
و اگه نظری داریم بگیم البته با مستند و دلیل
سلام
من اصلا اهل گفتگو نیستم
ترجیح میدم حرف نزنم
حرف زدن خیلی انرژی ازم میگیره
تو بحث ها شرکت نمیکنم یا اکه شرکت کنم ساکت میشینم
سختمه که حرف بزنم
خیلی زود ذهنم خسته میشه
از حرف های پیش پا افتاده و خاله زنکی به شدت متنفرم
حرفایی که اکثرا تو اطرافم میشنوم، حتی بعضی مواقع سختم میاد جواب سوال های خانمم رو بدم
گفتگو به معنای سخنرانی و شمع محفل شدن نیست.
گفتگو مثلا با همسر در رختواب / گفتگو با صاحب خانه هنگام قولنامه نویسی / گفتگو با پدر و مادر در دید وبازدیدها و…
شاید اگر از عنوان مذاکره برایش استفاده کنیم, کمی بهتر باهاش ارتباط برقرار کنیم.
در شکل معرفی من از گفتگو, مفهومی به نام تعامل+مذاکره وجود دارد.
تلاش برای شناخت طبع انسان و روانشناسی آدمیزاد و زندگی بهتر اجتماعی است.
مهارتی که همهی آدمها به آن احتیاج دارند.
من اینو میفهمم که ترجیح میدهی سکوت کنی. سکوت تو برای من محترم است. من شناختم از تو زمانی کامل میشود که این ترجیح تو را درک کنم. در نتیجه دیالوگهای بهتری با تو خواهم داشت. تفاوتش میتواند این باشد که تعداد دیالوگهایم با تو کمتر میشود
اما در نهایت شناخت تو و تعامل بر اساس ترجیحات تو، برای من اولویت خواهد داشت، این رابطه را مستحکمتر از قبل میکند.
.