فکت Fact، فرضیه، نظریه چه تفاوتهایی با هم دارند؟ چه چیزی واقعیت یا «واقعیت مطلق» است؟ حقیقت چیست؟ حقانیت یعنی چه؟ «وجود مسلم» چطور؟
ما آدمها برای بیانِ حرف و منظوری که داریم، از کلماتی استفاده میکنیم که در بسیاری از مواقع معنای آن را نمیدانیم. حتی وقتی میخواهیم متنی را بخوانیم و یا حرفی را (از یک نفر یا تلوزیون) بشنویم، قصدِ برچسب زدن و اعتبارسنجی آن متن و کلام را داریم؟ راست کدام است و دروغ کدام؟
زمانی که قصد داوری و قضاوت در مورد «بستههای اطلاعاتی و حرفهایی که به ما رسیده» داریم، «فهم و برداشت ما» از کلمههای بالا اهمیت بسیار زیاد پیدا میکند. زمانی که قصدِ تصمیمگیری و انتخاب از میان چند گزینه را داریم، فهمِ درستِ آنها میتواند روی زندگی ما تفاوت بسیار بسیار زیادی بگذارد.
یکی از قواعد و اصولی که من برای زمان جویان عزیز در متنی با عنوان «ویژگیهای زمان جویان» آوردهام، این است:
FACT فکت، زیربنای فکری و رفتاری اوست
من همهی مطالب مرتبط با FACT را که در سایتم نوشتهام در این آدرس جمعکردهام. میتوانید دنبال کنید. . .ترجمهها و معنایِ کلمه fact فکت به زبان فارسی
ترجمه های زیر را دربارهی فکت fact به زبان فارسی پیدا کردهام:- واقعیت
- حقیقت
- وجود مسلم
- کیفیت – چگونگی – واقعیت
- قانون، واقعیت، حقیقت، چگونگی امر
- حقیقت واقعیت
- واقعیت، حقیقت امر، ماوقع
FACT چه ربطی به مدیریت زمان دارد؟
این را برای کسانی مینویسم که عجله دارند و میخواهند زود بخوانند و لبّکلام را بگیرد و بروند. بعد از این متن کوتاه میرویم سراغِ نوشتن دربارهی FACT و تعریفهایی از آن.
آنچه مورد تاکید من است، زندگی بر مبنای FACT و عقلانیت است. ما به عنوان یک «موجود زنده» زمان بسیار محدودی برای زیستن داریم. زمان برای موجود زنده، هیچ جایگزینی (آلترناتیو) ندارد.بسیاری از آدمها (و به ویژه ساکنان این قسمت از زمین، صدها سال است که بر اساسِ تخیل، آرزو، فرضها، برداشتهای کاملا شخصی و پارادایمها و مدل ذهنیِ بسیار قدیمی و کهنه زندگی را از سر میگذرانند. مسیری که اگر به خودمان نیاییم و عقلانیت را زنده نکنیم، سرنوشتِ جمعی ما نیز خواهد بود.
تربیت، امری بسیار زمانبر است. ساختن شخصیت، محصول یک تربیتِ درازمدت است. شخصیت، سرنوشتساز است. فهمِ فکت FACT و توان تشخیص آن در زندگی، امری دشوار است که تنها کسانی میتوانند از پسِ آن بر بیایند که شخصیتِ تربیتیافتهای دارند.
همانطوری که قبلا نیز در تعریف معنا و مفهوم مدیریت زمان گفتهام، یعنی تلاش برای استفاده بهتر از فرصت زندگی. و این کلمهی «تلاش» معنای بسیار و تودرتویی دارد. یکی از آنها تلاش برای درکِ عمیق واقعیتها عینی در زندگی است. آنچه که بر مبنای آن فکر کنیم و تصمیم بگیریم.
فکتها FACTها اینجا به کار ما میآیند. برای فهم درست و شفاف و عمیق هستی، بدونِ آنکه روایتها و حرفهای رسانههای حاکم بر دنیا، وعاظ و سخنرانان جناحی و پولبگیر و نادانانِ ناامید بخواهد ما را غرق کند و آخرش هم نفهمیم زندگی ما چه شد.
. .کسی که اهل فکت FACT است، چه نشانههایی دارد؟
در باور من:- دقیق صحبت کردن،
- سوال پرسیدن زیاد،
- اهل مطالعهی دائمی در زندگی بودن،
- جستجو و کنکاش در مواجهه با ابهام و چیزی که نمیدانیم
- لجباز نبودن و کرنشِ علمی و پذیرفتن واقعیتها (بجای سنگِ دانستههای خود را بر سینه زدن) و در یک کلمه انفتاح داشتن
- اجازه میدهد دادههای جدید به ذهن برسد بعد آنها را تحلیل کند و بیاندیشد، نه اینکه همان اول با برچسبگذاری اطلاعاتِ دریافتی، ذهنیت خود را بر آموزشهای دریافتی حاکم کند.
- توان مقایسه کردن دارد (و برای خودش با آموزش، تجربه، صبوری و جستجوگری ایجاد کرده است)
اینها مفهومِ FACT را میدانند.
این افراد درکِ عمیق و درستی از مفهوم «زمان» در زندگی خود دارند و حتی بدون تکنیکهای مدیریت زمان هم میدانند «چگونه باید کار و زندگی را پیش برد». اینها کارآمد هستند و بهرهوری بالایی دارند.
برای من آموزش کلمهی FACT و ایجاد یک #مدل ذهنی نو برای دوستانِ عزیزم اهمیتِ بالایی دارد. به گمانِ من این آموزش، به تنهایی یک «سیستم تربیتی درونی برای فرد» ایجاد میکند که در نهایت به زندگی شایسته و خوبی منتهی خواهد شد.
راستی اگر واقعاً همیشه عجله دارید و حوصلهی شنیدنِ و دیدن رفتار آدمهای کُند و آهسته و یا صبوری برای مطالعه متن طولانی مدت ندارید، پیشنهاد میکنم این مقالهی کوتاه را بخوانید: چرا از آدمهای آهسته و کُند متنفریم؟ | زود باش لعنتی!
. .FACT فکت در english wikipedia
در ویکیپدیای انگلیسی دربارهی این کلمه و تاریخچه و موارد استفادهی آن آمده است:
A fact is a thing that is known to be consistent with objective reality and can be proven to be true with evidence. For example, “this sentence contains words” is a linguistic fact, and “the sun is a star” is a cosmological fact.
Further, “Abraham Lincoln was the 16th President of the United States” and “Abraham Lincoln was assassinated” are also both facts, of the historical type. All of these statements have the epistemic quality of being “ontologically superior” to opinion or interpretation — they are either categorically necessary or supported by adequate historical documentation.
Conversely, while it may be both consistent and true that “most cats are cute”, it is not a fact (although in cases of opinion there is an argument for the acceptance of popular opinion as a statement of common wisdom, particularly if ascertained by scientific polling).
Generally speaking, facts transcend belief and serve as concrete descriptions of a state of affairs on which beliefs can later be assigned.
The usual test for a statement of fact is verifiability — that is whether it can be demonstrated to correspond to experience. Standard reference works are often used to check facts. Scientific facts are verified by repeatable careful observation or measurement by experiments or other means.
.ترجمهی متن بالا دربارهی fact:
به درخواست من، دوست عزیزم سعید رمضانی (سایت اوره و مترجم کتاب پوست در بازی) متن بالا را برایم ترجمه کرد:
فکت چیزی است که به سازگار بودن با واقعیت عینی شناخته میشود و درستیاش با شواهد میتواند اثبات شود. به عنوان مثال، «این جمله حاوی کلمات است» یک فکت زبانی، و «خورشید ستاره است» یک فکت کیهانی است. همچنین، «آبراهام لینکلن شانزدهمین رئیسجمهور ایالاتمتحده بود» و «آبراهام لینکلن ترور شد» هر دو فکت و از نوع تاریخی هستند. همه این جملات دارای ویژگی معرفتی «مافوق بودن» نسبت به نظر یا تفسیر هستند — این جملات یا از نوع ضروری هستند (مثل جملهای که باید شامل کلمات باشد) و یا پشتوانه مستندات تاریخی دارند.
البته، با این که جملهی “بیشتر گربهها بامزه هستند” ممکن است هم سازگار و هم درست باشد، یک فکت نیست (اگر چه در مورد نظرات، بحثی است که قول مشهور را به عنوان خرد جمعی قبول کنیم، مخصوصا اگر توسط یک نظرسنجی علمی مورد توافق قرار گرفته باشد). به طور کلی، فکتها ورای باورها هستند. فکتها نوعی توصیف محکم از وضعیت موجود هستند که بعدا باورها بر رویش سوار میشوند.
آزمون معمول برای یک فکت، اثباتپذیری است – این که مطابقتش با تجربه را میشود نشان داد یا نه. عموما از کتابهای مرجع استاندارد برای چک کردن فکتها استفاده میشود. فکتهای علمی با مشاهده یا اندازهگیری دقیق قابل تکرار از طریق آزمایشها و یا ابزارهای دیگر تایید میشوند.
.
.ترجمهی FACT (فکت) در ویکیپدیای فارسی: وجود مسلم
ویکیپدیای فارسی چنین ترجمهای را ارائه کرده است:
حقیقت یا وجود مسلم چیزی است که واقعاً رخ داده است یا در واقع موجودیت دارد.
تعریف مزبور یک آزمون معمول برای اثبات یک پدیده یا موضوع است که اغلب مربوط به تجربه است. نتایج حاصله از مراجع قابل اعتماد اغلب برای اثبات استفاده میشود. حقایق علمی توسط مشاهده دقیق و تکرار یا اندازهگیری (توسط آزمایش یا وسایل دیگر) تأیید میشود.
.
به گمان من تعریف یک خطی اول میتواند برازنده و مناسب باشد، اما باید بیشتر تحلیل و بررسی شود. خوانندهی این متن آیا واقعا میتواند برداشت دقیق و دائمی برای خود داشته باشد؟ به گمانم جای کار و تعریف بیشتری دارد.
احتمال دارد تعریف ویکیپدیای فارسی را دستخوش تغییر کنم و تعریف دیگری هم از کلمهی FACT را به آن اضافه کنم.
. .گفتگوی دوستانه و پرسش دربارهی FACT
یکی از دوستان کتابخوانِ حرفهای و خوش اخلاق من، رضا شهبازی عزیز است که آرشیو بسیار خوبی از مطالعات خودش را در اینستاگرام شخصیاش منتشر میکند. یکی از گفتگوها (یا دقیقتر بگویم ادامهی گفتگوها و پرسشِ من از او) دربارهی معنای کلمهی FACT بود که چنین پاسخی از سوی او نوشته شد:
. .دوست عزیزم سجاد سلیمانی در مورد یکی از پست های من سوالی پرسید که پاسخش طولانی شد و چون حس کردم مفید و مهمه اونو اینجا میزارم. ایشون گفته بودن که چطور میشه تفکر مبتنی بر فکت رو در سطح فردی دنبال کرد. (توی پستی که در مورد کتاب “چین” بود در مورد فکت کمی گفته بودم که به نظرم بهتره اول اونو بخونید).
سجاد عزیز، البته من صلاحیت اینو ندارم که به طور مستقیم به این سوال پاسخ بدم ولی مواردی رو که به ذهنم میرسه مینویسم و امیدوارم توی جمع بندیهاتون بهتون کمک کنه.
نمیدونم تا الان در مورد اینکه ذهن چطور کار میکنه و به استنباط میرسه مطالعه کردید یا نه. ذهن ما ابهام رو دوست نداره، شاید علتش سابقه ی تکاملی ذهن بشره. اجداد ما هیچ وقت از امنیت کافی برخوردار نبودن و اگر به هر تحرکی در محیطشون واکنش بدبینانه نشون نمیدادن به وسیله ی حیوانات مختلف کشته و منقرض میشدن. به خاطر همین احساس عدم امنیت، مغز ما یاد گرفته یه جوری از جعبه سیاه های اطراف خودش رمزگشایی کنه و برای خودش یک حاشیه ی امن رو ایجاد کنه و “احساس تسلطش به محیط” رو افزایش بده.
تخیل دقیقا همینجا زاده میشه. وقتی که ما از یه پازل پنج تیکه، چیزایی شبیه یال و دم شیر رو میبینیم سعی میکنیم سه تیکه ی باقی مونده رو هم با قدرت تخیلمون به شکل شیر تصور کنیم و زودتر فرار کنیم تا خورده نشیم. اگر قرار بود انسان نخستین بر پایه ی فکت ها عمل کنه و بگه تکون خوردن بوته ها الزاما به معنای نزدیک بودن حمله ی یه ببر نیست خیلی زود منقرض میشد. نیاکان ما اگه این بدبینی رو به خرج نمیدادن و اگه به تخیلشون متمسک نمیشدن جامعه ی انسانی به این نقطه نمیرسید.
به همین خاطر عدم امنیت باعث به وجود اومدن یک “حالت ذهنی” شده که انسان رو بر پایه ی حدسیات و تخیل و بافتن ها به استنباط میرسونه. بنابراین ذهن ما تا احساس امنیت نکنه نمیتونه مبتنی بر فکت ها عمل کنه.
شاید علت اینکه ما ایرانی ها زیاد به فکت ها توجه نمیکنیم ریشه در ساختارها و شرایط تاریخی و محیطی مون داره. وقتی که سابقه ی استبداد رو در تاریخمون بررسی میکنیم و همچنین قومیت های متنوع و سیستم اقتصادی بی قاعده مون رو، وقتی که میبینیم غلظت ایدئولوژی به حدی بالا رفته که انسان ها خیلی راحت به خودی و غیر خودی تقسیم میشن، وقتی که به قول محمدرضا میبینیم که شعاع دایرهی جرم تا بینهایتها گسترده شده و دایره ی فضیلت به اندازه ی یک نقطه محدود شده، به این نتیجه میرسیم که انسان ایرانی همیشه احساس ناامنی کرده و این احساس ناامنی باعث شده که از واقعیت ها فرار کنه و در خلسه ی خیال ها زندگی کنه. گاهی هم به خلسه ای از جنس متافیزیک و آرمان ها رو میاره و به دنبال حاشیه ی امن میگرده.
بی دلیل نیست که دکتر سریع القلم، آرامش فکری رو لازمه ی تفکر عقلانی میدونه و این آرامش ریشه در رفع نیازها داره. از نیاز به بقاء گرفته تا نیازهای عاطفی.
اتفاقا اون روزی که من خدمتشون بودم ایشون میگفتن لازمه ی اینکه شخصی منطقی فکر کنه اینه که نیازهاش برطرف شده باشه. خودشون روی مباحث مازلو تاکید داشتن ولی شما نظریات ویلیام گلسر رو هم بررسی کنید که “رفتار کلی” انسان ها رو بر پایه ی “نیازها” تحلیل میکنه و این رو موثره میدونه بر “روش استنباط ما از محیط“. میتونید در این زمینه کتاب “تئوری انتخاب” و “چارت تئوری انتخاب” از گلسر رو بخونید.
پس به نظر من “پیش نیاز” اینکه اندیشه ی ما از حوزه ی تخیل به فکت انتقال پیدا کنه اینه که آرامش داشته باشیم. ولی این آرامش کافی نیست و باید در کنارش “هم نیاز” های دیگه ای هم داشته باشیم. باید ساز و کارهای مغزی خودمون رو خوب بشناسیم و سعی کنیم ذهنمون رو “تربیت کنیم” چون به نظر من ذهن ما برای تفکر مبتنی بر فکت برنامه ریزی نشده.
ما باید لغزش گاه های فکری و خطاهای شناختی خودمون رو پوشش بدیم. اگه بخوام چندتا کتاب معرفی کنم باید از کتاب “تفکر، سریع و آهسته” نوشته ی دانیل کانمن و همینطور کتاب های “دن اریلی” و “رولف دوبلی” نام ببرم و همینطور کتاب “راهنمای تفکر انتقادی” نوشته ی نیل براون و استیوارت کیلی.
به نظرم اگه ما بخوایم از تخیل پرهیز کنیم لازمه که اولویت بندی داشته باشیم تا این اولویت ها خیال پردازی های ما رو محدود کنن. رهایی از نظام های فکری متصلب، خرافات انباشت شده، برداشتن عینک ایدئولوژی و حرکت از باید های دور دست به مقدورات واقعی (هست ها)، نکات مهمی برای پرورشِ اندیشیدنِ روشمند مبتنی بر فکت ها هستن.
و به عنوان آخرین پیشنهاد دو مسئله رو خیلی جدی میدونم، یکی یادگیری زبان انگلیسی و دوم نوشتن مستمر. انگلیسی زبان بسیار دقیق و شفافیه و ذهن رو منظم میکنه و از طرفی نوشتن باعث میشه خود به خود روی مفاهیم و کلمات حساس بشیم و ذهنمون قاعده مند بشه که البته میدونم شما نویسنده ی توانایی هستی.
معرفی یک کتاب فوقالعاده دربارهی واقعیت FACT
کتاب واقعیت یا واقع نگری (Factfulness) را آقای هانس روسلینگ Hans Rosling به همراه اولا روسلینگ و آنا روسلینگ نوشته است که بسیار زیاد میتواند برای درکِ مفهوم فکت مفید باشد.. کتابی که میتواند انگارهها و باورهای ذهنی ما را دگرگون کند.
پیشنهاد میکنم برای آشنایی با این کتاب و شنیدن فایل صوتی خلاصهی آن به همراه فیلمهای نمونه کارهای جالب آقای هانس روسلینگ به این مطلب من سری بزنید تا بیشتر دربارهی مفهوم فکت Fact در زندگی خودمان آشنا شویم:
معرفی و خلاصه کتاب واقعیت – کلیک کنید
. .معرفی کتابخانه زمان
این مقالهای که مطالعه کردید یکی از یادداشتهای منتشر شده در کتابخانه زمان است. کاری که من انجام میدهم این است که آرشیو بزرگی از کتابهای تخصصی مدیریت زمان را به همراه کتابهای پیشنهادی خودم و مقالات و یادداشتهای دیگر برای شما «زمان جویان» عزیز در این کتابخانه جمعآوری و منتشر کنم. این کتابخانه شامل بخشهای زیر است:
لیست کتابهای تخصصی مدیریت زمان
لیست کتابهای پیشنهادی و مرتبط
ارشیو مقالهها و یادداشتهای منتشر شده
.
این متن به مرور تکمیل خواهد شد.
. .آدرس کوتاه این نوشته:
با سلام جدای ازازاصل وبررسی ریشه fact این واژه درزبان فارسی یک معنا بیشتر ندارد وآن هم این است که فکت یعنی سند – مدرک
تعریف شما بر چه اساسی ارائه شده است؟ منبع شما چیست؟
درود
اینجا.. متوجه بودیم و شدیم که:
فکت.. ارائهی، بیانِ وجود حقیقتیِ یک رخدادیست، که از قبل بوده.
اما برای نسلی که پای یک رسانه دیداری و شنیداری و نوشتاری مطلبی را با سربرگ فکتنامه، میخاند گوش میدهد و میبیند و از، حقیقت اون موضوع زیاد، با تاسف به خاطر سن و سوادش اطلاعات درستی ندارد..
خیلیها هستند که از قصد قبلی و نیت زردی که دارند.. اطلاعات فیک را با همین ..فکت.. به خورد مخاطب میدن..
و گره اینجا پیش میاد که همون مطلب رو باور میکنند..
و اگر مخاطبی خودش پیگیر باشه و بخاد از حقیقت جریان باخبر بشه.. که نیاز به زمان و پیگیری داره..
و خیلیهایشان همان مطلب دروغ را باور میکنند و بر اساس اون عقایدشون رو پی میگیرن..
نمونه:
کسانی، که بر روی منبر از نگاه دینی بخصوص…!! هزاران هزار روایت مندرآوردی از خودشون به مخاطبان بیسوادشون میگن و اونها هم میپزیرن..
حتا احمقها کت شلواری که همون افکار رو با بستن دو تا ایسم به خورد یه طبقه مثلن باسوادشون خورد میدن..
مثه شریعتی در زمان آریامهر..
به امید آزادی.. بدرود
با درود
امیدوارم تندرست باشید
با تشکر از نوشته شما
بسیار سود مند بود
همواره شایسته و موفق باشید
سلام و سپاس از توجه شما – خوشحالم که براتون مفید بوده
درست اندیشیدن و بیم از گرفتاری ذهن در دام تخیل بجای واقعیت و تلاش برای رسیدن به حقیقت در حوزه عمل و نظر، ازدیرباز دغدغه دانشوران و فلاسفه در شرق و غرب عالم تا به امروز بوده
و ارسطو که منطق صوری را ابداع کرد تا به امروز مطالعه ذهن و ابعاد گسترده آن موضوع بحث و کنکاش های گسترده ای بوده و ادامه دارد و نوشتههای شما تحت عنوان مدیریت زمان یا حتی مدیریت ذهن که جنبه تکنیکی و مهارتی دارد،
خوبه هر چند موضوع ذهن بسیار عمیق است و ابعاد وجود شناختی و روانشناختی و حتی زیست شناختی دارد اما انچه که بنده را واداشت این مطلب را بنگارم با عرض معذرت ساده نگری و اطلاعات کم جنابعالی و دوست محترمتان که پست ایتستاگرامی ایشان رانقل کردید.
از تاریخ و ایدئولوژی این قسمت زمین به تعبیر شما بوده و پسزمینه ذهنیتان برخلاف ادعا، حاکی از دور افتادن از فکتهای تاریخی و فرهنگی سرزمین خویش و رسوخ توهمات غربگرایی سطحی (که مدتهاست زمانش سپری شده) درذهن جوان شماست.
همانطور که جناب سریع القلم در «تحلیل فرایند توسعه در ایران» در این توهماتِ عصر قجری گرفتار و بوی کهنگی تحلیلهایشان بس مشمئز کننده بوده و انسان را به یاد زمان لطفعلیخان آخوندزاده میاندازد.
بعنوان یک معلم که تصادفا وب شما را دیدم به شما توصیه میکنم درسطح اطلاعاتی که در موضوع «تکنیک مدیریت زمان» دارید متوقف نشوید وفارغ ازتعصبات ورسوبات ذهنی در همان ایدئولوژی که ان را حجاب ذهن شمردید و در تاریخ فرهنگ و تمدن این قسمت اززمین! و آن قسمت زمین و همینطور در تاریخ تطور اندیشه درشرق و غرب (البته بصورت اکادمیک) تحصیل کنید یا مطالعه کنید. در آنصورت حتما دیدگاهها عمیقتر و دور از توهم و منفیبافی خواهد بود و توصیهها طبعا مفیدتر و واقعبینانهتر.
ببخشید وقتتان را گرفتم، این هم عادت معلمی است
جناب آقای کاملی بزرگوار، استاد عزیز
متشکرم که وقت ارزشمند خودتان را برای نوشتن دیدگاه خرج کردید.
شاید برای مقدمه خوب باشد «دلیل نوشتن متنی دربارهی فکت» را در ابتدا خدمت شما عرض کنم. من موقعی تصمیم گرفتم متنی در اینباره منتشر کنم که متوجه شدم ما هیچ (تاکید دارم، هیچ!) صفحهای با عنوان FACT-فکت در زبان فارسی نداریم. گویا چنین دغدغهای پس از سالها ترجمه در میان ِ فارسیزبانان ایجاد نشده است. منظور من یک دغدغه ساده است، طرح این پرسش: FACT چیست؟
البته که ما در زبان فارسی و عربی، معادلهایی همچون حقیقت، حقیقت مطلق و واقعیت و… را برایش داریم. اما این کلمه هم از دالان تاریخی/فرهنگی/دینی ما مردمان ایرانزمین گذر کرده و رنگ و بوی محلی/مذهبی/قومی پیدا کرده است. برای درک ِ این گذاره، میتوان پرسشی ساده را در میان ساکنان ِ این قسمت از زمین مطرح کرد.
بین یک عراقی و ترکیهای دربارهی واقعیتها طرح پرسش کرد و بین یک بهایی و شیعهی اثنیعشری دربارهی حق یا حقیقت، چند سوال پرسید (حتی نه الزاما سوال عقیدتی).
پاسخها عموما به شکل فضایی با هم فاصله دارند. ذهنها یکپارچه نیست و این «فهم از بیرون» عواقب بسیار ناخوشایندی را در پی داشته و خواهد داشت.
به همین دلیل من دربارهی FACT – فکت مطلبی نوشتم. احتمالا شروع ضعیفی بوده و لازم است میان همهی موافقان و مخالفان همفکری و بحث شکل بگیرد تا بتوانیم به یک «مفهوم ِ واحد و جامع» برسیم. تا آن موقع راه زیادی در پیش داریم. صدالبته حق با شماست که من تحصیلات آکادمیک و سواد عمیقی ندارم. اما خب به اندازهی دغدغهای که داشتم برایش تلاش کردم. به احتمال زیاد این نوشته، با مطالعه بیشتر و گرفتن بازخوردهای بیشتر، اصلاح خواهد شد. امیدوارم شما بخشی از دادههای لازم برای این تغییرات را در اختیار من و خوانندگان این نوشته قرار بدهید.
چهار پرسش دارم:
یک)– لطفا یک تعریف ساده و حداکثر ۲۵۰ کلمهای از فکت-Fact ارائه کنید که بر اساس ِ نظام باورهای شما باشد.
دو)– من یک جلد کتاب بسیار خوب که در فارسی واقعیت یا واقعنگری ترجمه شده است را معرفی کردهام. لطفا اگر مقدور است یک یا چند کتاب یا مقالهی دیگر را نام ببرید تا این مفهوم را از ابعاد بیشتری بررسی کنیم.
سه)– مرا به تحصیلات آکادمیک فراخواندید. بفرمائید کدامیک از دانشگاههای ما بر اساس فکتها دانشجویان را تربیت میکنند؟ در چه رشتههایی؟ (با همان غرب هم میشود مقایسه کرد. مثلا رشتهی مدنظر شما با آنچه در آلمان و انگلستان تدریس میشود، تطبیق بدهیم).
چهار)–یکی از دلایل مهم عدم توسعهی ایران را بر اساس فکت بشمارید که متفاوت/متضاد از صحبتهای دکتر سریع القلم باشد. برای من کشف این دلیل، بسیار ارزشمند است.
من هم دغدغهی رشد فردی و جمعی دارم. همیشه این احتمال وجود دارد که فهم ما از واقعیت بیرون از ذهنمان، غلط باشد یا هیچ اطلاعی از آن نداشته باشیم. مثلا وقتی من از جریان ِ «رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا» یا همان «کتابهای برادران پاکی و دوستان وفاداری و اهل عدالت و پسران ستایش» مطلع شدم، بسیار بالیدم و خرسند شدم. چه حرکت زیبا و آموزندهای بود. از طرفی هم به کوبیدن ِ تفکر، فلسفیدن و تکفیر در طول تاریخ (مثلا در قالب مدارس نظامیه) که نگاه میکنم، به نظرم میرسد روش فکر کردن ما، بر اساس FACT نیست و در هالهای خیالات و پیشداشتها به «واقعیتهای بیرونی» نگاه کرده و درک میکنیم.
خوشحال میشوم نظرات ِ و منابع شما را بخوانم.
با مهر