برخی تصور میکنند که اول فکر میکنند بعد مجموعهی فکری خویش را مینویسند، در صورتی که نوشتن از فکر کردن جلوتر است، ما با رقص قلم و صدای کیبورد است که فکر میکنیم، افکار جدید خلق میکنیم، نظام فکری خویس را منجسم کرده و سپس آنها را با کلمهها ثبت میکنیم
نویسنده کیست؟
از میان پاسخهایی که به پرسش بالا دادهاند، شاید بهترین پاسخ، این باشد که بگوییم: «نویسنده، کسی است که نوشتن برای او آسان است؛ اگرچه محصول کارش متوسط باشد.» پس نویسنده، کسی است که از نوشتن نمیهراسد(۱)؛ بلکه آن را دوست دارد و از آن لذت میبرد. کسی که نوشتن برای او، به آسانی و شیرینی گشتوگذار در طبیعت باشد، نویسنده است؛ حتی اگر آنچه مینویسد، چشمها را خیره نکند و دلها را نرباید. این گمان که نویسنده باید با هر نوشته خود، خوانندهاش را شگفتزده کند و به تحسین و اعجاب وادارد، دور از آبادی است. اگر کسی، به همان راحتی که میگوید، بنویسد، نویسنده است؛ اگرچه دیگران، بهسختی و با رنج فراوان، بتوانند بهتر از او بنویسند.
هدف از نوشتن، گفتوگو و تبادل اندیشه است. به گفته ملکالشعرای بهار: «بنیاد و اصل نویسندگی بر سادگی و روانی و آسانی لفظ است؛ مگر در جایی که نویسنده، قصدش اظهار ذوق و هنر و پیدا کردن شگفتی و حیرت در خواننده باشد.»(۲) و به قول خانلری: «الفاظ و عبارات، وسیله بیان معانی است. اما آنجا که نویسنده معنی و مطلبی ندارد تا بیان کند، یا معانیای که در ذهن او است، مبتذل و معروف و معهود اذهان دیگر است، ناچار برای هنرنمایی به دامن الفاظ میافتد و بیان را به جای آنکه وسیله باشد، غایت قرار میدهد.»(۳)
بنابراین، دشوارنویسی گاهی نشانه بیمایگی نویسنده است. آن که اندیشهای پربار دارد، به لفاظی و افزودنیهای غیر مجاز پناه نمیبرد تا به کمک هلههولههای رنگی، اشتهای خوانندهاش را کور کند و گرسنگی را از یاد او ببرد. قلم در دست نویسنده، باید همچون بیل در دست کشاورز باشد؛ یعنی با هر کلمه، گامی به جلو بردارد و گرهی بگشاید.
به سود نویسنده است که در نوشتن پیرو مولوی باشد، نه نظامی و خاقانی. مولوی در کار شعر، جز به دلدار(مقصود) نمیاندیشد و در چنبر قافیهاندیشی گرفتار نمیآید؛ (۴) بر خلاف نظامی که میخواست با کلمات شعبدهبازی کند و بهحق نیز دراین کار، استاد بود.(۵) نویسندهای که در نوشتن به نظامی و خاقانی و بیدل دهلوی اقتدا کند، باید برای هر جملهای که میسازد، پارهای از جان خود را به مزایده بگذارد و این شیوه، او را بهزودی خسته و ناتوان میکند و سرانجام قلم را از دست او میگیرد.
آری؛ آسان و راحت نوشتن، اگر به معنای سرسرینویسی و ابتذال قلمی باشد، سزاوار نیست. آساننویسی در معنای مثبت آن، یعنی با نوشتن، مسئله و مشکل نداشتن. معنای منفی آن، این است که در لفظ و معنا بیمبالات باشیم و قلم را چنان بر روی کاغذ بکشیم که گویی برای مردگان مینویسیم.
اهل نظر را اگرچه بحث در الفاظ نیست، بیمبالاتی در لفظ هم سزاوار نیست. برخی به بهانه معناگرایی، هیچ اعتنایی به آراستگی و پاکیزگی متن نمیکنند.
پینویس:
- ۱٫ در روانشناسی، یکی از بیماریهای شناختهشده در انسانها، «فوبیای کاغذر Papyrophobia» یا «کاغذهراسی» است.
- ۲٫ محمدتقی بهار، سبکشناسی، ج۲، ص۲۷۷٫
- 3٫ پرویز ناتل خانلری، هفتاد سخن، ج۳، ص۲۸۱٫
- ۴٫ مولوی در دفتر سوم مثنوی، نقد برخی از همروزگارانش را بر مثنوی نقل میکند که گفته بودند این کتاب «نیست تعمیقی و تحقیقی بلندر که دوانند اولیا آن سو سمند». در نظر آنان، جرم مثنوی این بود که «ظاهر است و هر کسی پی میبردر کو بیان که گم شود در وی خرد؟» به گمان این منتقدان، کتابی که «کودکان خُرد فهمش میکنند»، لابد کتاب مهم و درخشانی نیست! پاسخ مولوی به آنان این است که اگر این سخنان و اینگونه سخن گفتن، در نظر شما آسان مینماید، شما هم مانند آن را بگویید.(ابیات ۴۲۴۳_ ۴۲۲۷).
- ۵ . نظامی، مخزن الاسرار، دیباچه: شعبدهای تازه برانگیختمر هیکلی از قالب نو ریختم.
برای دانلود فایل PDF نویسنده کیست؟ آقای رضا بابایی کلیک کنید
دانلود رایگان چکیده کتاب بهتر بنویسیم..
عزم نوشتن داری؟دلت میخواهد بهتر از قبل فکر کنی؟تغییراتِ آرام اما عمیق را از مغز و جانت شروع کنی و در طی ماهها و سالهای آینده انسان رشدیافتهای باشی؟
با همهی توضیحاتی که در بالا آمد، فکر میکنم سادهترین اما کاربردیترین راه همین است، نوشتن. اگر علاقمند به اینکار هستی و میتوانی با خودت خلوت کنی؛ گوشهای بنشینی و به موضوعی فکر کنی و هر آنچه در موردش میدانی را بنویسی، پیشنهاد میکنم فایل زیر را که چکیده کتاب «بهتر بنویسیم» آقای رضا بابایی است را دانلود کنی و یکبار هم که شده بخوانی. (البته برای حرفهای شدن و حرفهای ماندن، بهتر است نسخهی کامل این کتاب را تهیه کنی و برای همیشه گاه به گاه سری به آن بزنی).
فقط یادمان نرود که…
همینجا شروع کن…
یادمان نرود اصل داستان چه بود:
میخواستیم با نوشتن، بهتر فکر کنیم. خوب فکر کردن ارزشمندترین کاریست که مدیریت زمان را در زندگی ممکن میکند.
امیدوارم شما هم دست به قلم شوید…
همینجا یک پاراگراف بنویس:
بنویسید (یا بهتر بگویم فکرکنید):
هفتهی گذشته پنج ساعتی که به بهترین شکل ممکن گذشته را بنویسید
و شرح دهید چرا…
یک تمرین ساده برای نوشتن
اگر هنوز برای شما جای سوال باقی مانده است، شما را به یک تمرین کوتاه دعوت میکنم. به لینک زیر مراجعه کنید تا تفاوت آنچه میبینید و مینویسید را به طور بهترین درک کنید. یک تمرین چالشی کوچک 😉
چند نکته برای شروع نوشتن درمانی:
- حتما مشخص کنید که کجا قرار است بنویسید، وبلاگ یا وبسایت یا یک فایل WORD داخل سیستم یا روی یک دفترچهی کاغذی. «هرجایی شد مینویسم» اصلا توصیه نمیشود.
- منتظر سرماه نشوید، همین امروز شروع کنید به نوشتن، حتی اگر ده روز به سر ماه مانده شروع کنید، پایان ماه یک جمعبندی کنید و تا پایان ماهآینده دوباره از نو آغاز کنید.
- چیچی بنویسم؟ را رها کنید؛ از گزارشنویسی روزانه آغاز کنید. هر روز را گزارش کنید و آموختهها و تجربههایتان را بنویسید. این شروع بسیار خوبی خواهد بود.
- بقیه را در فایلهای صوتی به اندازهی کافی توضیح دادهام..
سلام بر سجاد سلیمانی عزیز
چقدراز خواندن مطلب ارزشمندت کیف کردم
دست مریزاد
من هم مدتهاست که وقتی به مهارت اصلی زبان فکر کی کنم آنها را توی فکر وذهنم از چهار مهارت خواندن و نوشتن ، شنیدن و صحبت کردن به پنج مهارت ارتقا داده ام . و پنجمین و در حقیقت اصلی ترین مهارت فکر کردن است . حلقه اتصال بین ورودی ها و خروجی ها . مرحله پردازش اطلاعات .
اگر فکر نکنیم نوشته هایمان و حرفهایمان می شود تکرار طوطب وار گفته ها و نوشته های دیگران . بقول استاد شفیعی کدکنی هر هنرمندی درون اش یک کوره ذوب فلزات دارد که هر چه آهن قراضه زنگ زده و تکه پاره هایی از هر جایی رسیده را درون آن می ریزد و در نهایت محصولی هنرمندانه ، مستحکم و ظریف از کوره هنرمندانه اش بیرون می آید .
همه آثار و شاهکارهای هنری و ادبی را که در نظر بگیریم اینطوری هستند .
ملقمه ای از آنچه از گذشتگان و معاصران رسیده اما به زیبایی ساخته و پرداخته شده .
به نظرم آدم و مخصوص آدم نویسنده باید روی خودش و روی نوشتن اش سرمایه گذاری کند . زمان ، پول و انرژی بگذارد .
من هم علاقمند نوشتن هستم و به کمک فکری یکی از صاحب منصبان محتواگر توانستم نوشتن را دست و پا شکسته یاد بگیرم و سایت های مبتدی راه بیاندازم و برای جور کردن مطلب و خوراک این سایتها هم شده روزانه تر بخوانم و بنویسم .
یکی از نوشته هایی که در حال و هوای پست شماست می گذارم . ممکن است برایتان جالب باشد .
سرمایه گذاری روی الفبا
الان چه نوع سرمایه گذاری برای من مناسب است؟
من در سن فوق العاده ای هستم . جایی بین ۵۲ و ۵۳ سالگی ام .
روز به روز از ۵۲ سالگی ام دورتر می شوم و به ایستگاه ۵۳ سالگی ام می رسم.
بله موافقم .
همه این شماره ها فقط کد ایستگاه ها هستند.
وقتی متولد شدم هیچ شماره ای نبود. همه چیز جدید بود. سال ، ماه ، هفته و حتی روز.
می توانید تصور کنید؟ یک دسته از وقایع جدید.
تا پایان روز ، پایان هفته ، پایان ماه و پایان سال ، مجموعه کاملی از فصول را تجربه کرده ام.
برای من خیلی شگفت انگیز بود.
با پایان اخرین روز اولین سال ، زیبایی تبدیل شدن به یک انسان یک ساله را تجربه کردم.
ثانیه های اول روز اول سال دوم من بود که فهمیدم برای متفاوت کردن سال دوم زندگی خود به چیزی احتیاج دارم.
در آن ثانیه های اول سال دوم چیزی در زندگی من ظاهر شد.
درست مثل یک احساس ناب بود. احساس علاقه به زندگی.
بعد سعی کردم چیزی یاد بگیرم که در بقیه مراحل زندگی ام هم به من کمک کند .
یک سرمایه گذاری بلند مدت .
حدود شش سال دیگر طول کشید که بتوانم به مدرسه بروم و نمادهای جادویی الفبا را یاد بگیرم.
نمادها این قدرت را داشتند که زندگی من را به یک جادو تغییر دهند.
سپس سعی کردم روی الفبا ها سرمایه گذاری کنم.
یادگیری حروف زبان های جدید به من کمک کرد وارد دنیاهای جدیدی بشوم.
دنیاهای جدید آدم های مختلف که در فضا های دیگری زندگی می کنند.
جغرافیای دیگر ، زمانهای دیگر ، حتی جهان های دیگر.
اکنون من از سرمایه گذاری خود در الفبا بسیار خوشحالم.
من قصد دارم از این سرمایه گذاری سودآور برای ایجاد زندگی جدید برای ۵۳ سالگی ام
و سایر ایستگاه های بعد از آن در آینده خودم استفاده کنم.
من قصد دارم نوشتن را یاد بگیرم و دنیاهای جدیدی را برای زندگی بیافرینم .
ماخذ : https://pm-lm.com/investment/investment-in-alphabet/
Pingback: فایده و مزایای نوشتن (نویسندگی) چیست؟ چرا بهتر است وبلاگنویس باشیم؟ چه دستاوردهایی دارد؟
Pingback: نوشتن درمانی! - سجاد سلیمانی