عنوان نوشته جدید دکتر محمود سریع القلم (که امروز منتشر شد) این هست: چرا اینقدر انتقاد زیاد است؟
به جـرات می توانم بگویم که یکی از افـرادی که در زندگی من به شدت تاثیر گذار بوده و توانسته آموزه های خوب و عمیقی را با نوشته ها و سخنانش منتقل کند، دکتر سریع القلم هستند. هر چند من راه ِ زیادی برای الگوسازی و اصلاح خویش و بهینه کردن عمـر و اهداف خود دارم، راهی که تمرین بسیار می طلبد و مرور دائمی و مطالعه و مشاوره های خوب. اما خوشحالم که اندکی نیز دغدغه های دکتر سریع القلم عزیز در من منتقل شده و خواهان آنگونه «اندیشیدن» و آنگونه «شدن» هستم.
حرفهای امروز دکتر را من در دو بخش می بینم:
بخش اول: مرور حرفهای گذشته و تکرار حرفهایی که باید تکرار شوند تا نهادینه شده و به اجـرا برسند. تمرین دائمی فکری.
بخش دوم: دری نو و جدید گشودن تا تامل کنیم و فکر کنیم چرا اینگونه ایم ( و این مورد مختص انتقاد بیش از حـدّ است)
.
شروع و مدلِ بیان مطلب دکتر، در واقع پایه و اساس کامپیوتر (و به قول خودش تمام زندگی) این است: ورودی-پردازش-خـروجی
قبلا دو نوشته اختصاص از دکتر داشته ام با این عناوین:
آفات متدلوژیک تفکر در ایران-دکتر محمود سریع القلم و همچنین ربط «غرب شناسی دکتر سریع القلم» به توسعه زندگی فردی که معتقدم اگر تمام نوشته های دکتر را بچلانیم و چکیده و خلاصه کنیم در یک صفحه، استخوان بندی نوشته و حرفهای اصلی و اساسی ایشان، در همه نوشته هایشان تکرار شده (و باید هم تکرار میشده و لازم است که تکرار شود). برای بخش اول که در بالا نوشتم، خوشحالم که در مدار فکری و نوشتاری دکتر سریع القلم هستم و گاه به گاه نوشته ها و یادداشت های ایشان را مرور میکنم. و فکر میکنم همانطوری که خود استاد هم تاکید دارند، با سکوت و عمیق شدن و تداوم و شاگـردی کردن، پس از ماه ها و سالها، آرام آرام به ابعاد اندیشه و منظور استاد و نویسنده ای میتوان رسید یا نزدیک شد.
یکی از مهمترین ابعاد فکـری و تلاش ِ علمی ایشان را من در نگاه بلند مدت و صبـور بودن میدانم که به خوبی در نوشته حاضر می توان به آن رسید. بارها و بارها، در یادداشت ها و نوشته ها و سخنرانی و مقدمه کتابهایشان، این مدلِ ذهنی را از ایشان دیده ام و دقیقا یکی از تلاش ها و دغدغه های امروزی من هم همین است. که البته امیدوارم تمرین های من روزی ثمر بخش باشد و آن را در زندگی خود، به خوبی حس کنم.
اما بعد دوم در نوشته ایشان، دردِ موجود در جامعه مدنی و حاکمیتی ایران است که با مثال های خوب ایشان از زندگی فـردی تا سطوح بالای تصمیم گیری اشاره شده است.
همانطوری که «غرب شناسی» دکتر را از منظر مهارتهای فـردی در زندگی بررسی کردم و مرور کردم، در این نوشته هم به دنبال خـودم هستم، و قصد دارم همچنان خودم را جستجو واکاوی و بررسی کنم و با سنگ ِ محک ِ بزرگان، دست به تراشیدن پیکره ذهنی و باورهای خود بزنم، تا در آینده ای نزدیک، از ماحصل آن در زندگی فردی و شهروندی و خانوادگی خود بهره مند شوم. من اینگونه می بینم، شما میتوانید ابعاد دیگری از این نوشته را هم ببنید. و در پایان بجای تحلیل یا توضیحی بر نوشته ایشان، دعوت می کنم نوشته ایشان را مطالعه بفرمایید.
.
متاسفانه دوستداران ایشان سایت دکتر را از منظر کاربرپسند بودن، در سطح بسیار پایینی طراحی کرده و اداره می کنند. در لینک زیر شما می توانید فایل PDF این نوشته را دانلود نمایید و در ادامه متن کامل این نوشته را مطالعه بفرمایید:
دانلود فایل PDF نوشته دکتر محمود سریع القلم-چرا اینقدر انتقاد زیاد است؟
.
متن کامل نوشته چرا اینقدر انتقاد زیاد است؟
خاطرۀ اولین کلاس دانشگاهی خود را در چهارم بهمن ۱۳۵۵، نه تنها به یاد دارم بلکه با آن زندگی می کنم. ۸ صبح بود و استاد کامپیوتر وارد کلاس شد و بلافاصله سه واژه روی تخته نوشت: داده ها، پردازش و ستانده ها یا ورودی ها، پردازش و خروجی ها. او گفت کامپیوتر بر اساس این سه واژه بنیان نهاده شده است. اما استاد کامپیوتر با نکته مهم تری ادامه داد: کل زندگی بر اساس این سه واژه ساخته می شود.
اگر بیمار می شویم (خروجی) به خاطر نوع رژیم غذایی و ساختاری است که در آن زندگی می کنیم (ورودیها). جسم انسان، این ورودی ها را پردازش می کند. اگر کسی شنا کردن میداند ممکن است به خاطر این باشد که پدر و مادر در شش سالگی، او را در کلاس شنا ثبت نام کردند. کلاس شنا، این مهارت را به او آموخت. اگر هوای تهران آلوده است بخاطر سیاست های غلط شهری و اقتصادی طی نیم قرن گذشته است. جغرافیای تهران و اطراف، محل اجرای این سیاست ها و تصمیم گیریهای غلط بوده است. اگر کسی مؤدب نیست در مجموع بخاطر این است که خانواده، مدرسه و فرهنگ عمومی، از این نوع تربیت شخصی غفلت کرده اند. در فقدان تربیت، روح و روان و فکر فرد، بی ادبی را طبییعی قلمداد می کند. اگر کسی حداقل انتظارات از دیگران را دارد عمدتاً بخاطر تربیتی است که در خانواده شده، اعتماد به نفس پیدا کرده و توانایی بدست آورده که متکی به آنهاست. قدرت فکر و تجزیه و تحلیل و زحمت کشیدن مداوم فرد، این خصلت بسیار مثبت را فراهم آورده است.
انتقادات زیاد است چون ما انتظارات غیر واقعی داریم. هیچ خروجی بدون دلیل نیست. در پایتخت دانمارک، ۵۰ درصد مردم با دوچرخه تردد می کنند. ۴۰۰ کیلومتر خطوط دوچرخه سواری ساخته شده است و ۶۳ درصد نمایندگان مجلس با دوچرخه به پارلمان میروند. تعداد دوچرخه در پایتخت (۵۶۰۰۰۰) از جمعیت شهر (۵۲۰۰۰۰) بیشتر است. ۲۵ درصد از مردم با دوچرخه باری، فرزندان خود را به مدرسه برده و یا خرید هفتگی خود را انجام میدهند. مردم پایتخت دانمارک در سال ۲/۱ میلیون کیلومتر سفر دوچرخه ای میکنند. استفاده به مراتب کمتر از انرژیهای فسیلی، محیط زیست سالم، کم نیازی به اتوموبیل و شهرهای خلوتتر و زیباتر، نتایج این عملکرد هستند. اقدام و تداوم جدیت عامه مردم و مسئولین دانمارکی برای تصمیمی که چهل سال پیش گرفتند، این خروجیها را به ارمغان آورده است.
بنظر میرسد بسیاری از ما، خروجیهای بدون زحمت و مجانی میخواهیم. آیا میتوان بدون ورودی، انتظار خروجی داشت؟ رقابت نمیکنیم ولی کارآمدی میخواهیم. هر آنچه میخواهیم به دیگر کشورها میگوییم و انتظار داریم آنها به ما احترام بگذارند و هیچ نگویند. در خفا پشت سر افراد هر کار منفی انجام میدهیم و بعد به همان افراد تبریک عید نوروز میفرستیم و میگوییم ارادتمند شما هستیم. به همسایه توهین میکنیم و بعد میگوییم چرا مدتی است ما را محل نمیگذارد! از اتوموبیل تا میتوانیم زباله پرتاب میکنیم بعد میگوییم چرا شهر ما تمیز نیست. دوستان خود را به کار میگماریم بعدی میگوییم تصمیمگیریها در کشور، تخصصی نیست. بعد از شامی که ساعت ۱۰ یا ۱۱ شب میخوریم کلی میوه و شیرینی میخوریم، بعد بیمار میشویم در CCU میگوییم قسمت ما این بوده است. با گفتن حرفهای نسنجیده، انجام کارهای بدون فکر قبلی و نسبت دادنهای غلط به افراد، آنها را ناراحت میکنیم و دوستیها را نابود میکنیم بعدی میگوییم دست خارجی در کار است.
ورودیهای ما خیلی ایراد دارد. فکر، مشورت، سئوال، آیندهنگری، هماهنگی، همکاری، حمایت و خویشتنداری در ورودیهای ما ضعیف است. در شلیک کردن به خود هنرمندیم. هزاران مجوز برای چاه عمیق در اطراف دریاچه ارومیه طی چندین دهه صادر کردیم تا دریاچه در کنار عوامل دیگر خشک شد. چه تصمیم گیرندگان و چه جامعه مدنی متوجه پیآمدهای دراز مدت نشدند. بنابراین، اگر از منظر ورودی-پردازش-خروجی به مسایل کشور نگاه کنیم، وضع بسیار طبیعی داریم و خروجیهای ما حالت عادی دارند مانند فردی که ۳۵ سال سیگار بکشد طبعاً باید در انتظار انواع بیماریها به عنوان خروجی در جسم خود باشد. کاری را بدون فکر پیش بردن، حتماً پیآمد دارد. وقتی وزارت خارجه کشور، زبان حقوقی رایج جهانی و زبان مؤدب سنتی ایرانی را کنار میگذارد و کشور دیگری را فاسد خطاب میکند باید در انتظار تعدد کنفرانسها و اقدامات ضد ایرانی همان کشور در نیویورک بنشیند.
ممکن است در پاسخ این نکته گفته شود آنها شروع کردند. پاسخ مجدد اینست: در هر نوع نزاعی باید زبان حقوقی داشت؛ خشم را فروبست و ورودیهای منطقی، عقلی و مؤدبانه به کار گرفت. نزاع و تقابل جزء مهمی از زندگی بشری است. اگر مجموع نویسندگان و علاقمندان به کشور و آیندۀ آن بخواهند کارهای مثبت ماندنی انجام دهند چه بسا باید بر ورودیها تأکید کنند و آنها را منطقیتر نمایند تا در پردازش منطقی، خروجیها به نفع جامعه و کشور باشد. هر عملی، عکسالعملی دارد. هرکنشی، واکنشی دارد. روابط میان افراد، همسایهها، شهروندان، دولت و ملت، روابط میان سازمانها و درنهایت کشورها، تابع این قاعده هستند. انسان هر بدی به دیگری کرد، باید به طور بالقوه و شاید بالفعل در انتظار واکنش باشد و هر خوبی کرد شاید هم خوبی ببیند. در این جهان مجازی، حواس اکثریت جمع است. اگر انتقاد میکنیم به ورودیها هم توجه کنیم. مجانی در انتظار خروجیها نمیتوان نشست.
بسیار مفید و سازنده خواهد بود اگر ایرانیان روان پزشک مطالعه کنند چرا بسیاری از ما تصور میکنیم دیگران چه در داخل و چه در سطح جهانی نباید به کارهایی که ما انجام میدهیم واکنش نشان دهند. به عنوان یک فرضیه اولیه، ظاهراً خود را خیلی حق به جانب قلمداد میکنیم. بحث ورودی-خروجی به تاریخ ۱۷۰ سالۀ اخیر ما نیز مربوط میشود زیرا یکی پس از دیگری، نهضتهای اجتماعی و اصلاحی شکل گرفته تا جامعه به طرف آزادی، عدالت، استقلال، توسعه، رفاه، پیشرفت، اخلاقمداری، احترام بین المللی و در یک کلام به طرف سعادت پیش برود اما کمتر بر کیفیت و کمیت ورودیها توجه کردهایم و یک منحنی سینوسی را تجربه کردهایم. اگر تمدن حداقل تکنیکی جهان معاصر چند ستون داشته باشد، یکی از آنها، خودانتقادی و اصلاح از داخل است. بدون خودانتقادی و تغییر ورودیها، خروجیها متحول نمیشوند. ورودیها نیز از خود شروع میشوند. هر فرد و جامعهای، مسئول ورودیهای خودش است چه ورودیهای مثبت و چه منفی. هر فردی و کشوری باید وضع خود را به تناسب عقلانیت، تصمیمگیریهای منطقی درازمدت، خلوص، احترام، پرکاری، دقت، مشورت، همکاری بسنجد. خاطرم هست در ۱۷ خرداد ۱۳۸۵ به صورت تصادفی با استاد محترم دانشگاه تهران، آقای دکتر جمشید ممتاز همسفر بودم. هنگام صرف چای به من گفت: معیاری در ارزیابی افراد دارم: گله و شکایت نمیکنند، انتظاری هم از دیگران ندارند و متمرکز بر فعالیتهای خود هستند. دکتر ممتاز یکی از بهترین ورودیهای فکری در زندگی را به من هدیه داد. مولانا می فرماید:
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
Pingback: معرفی+خلاصه کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی (رضا شاه و محمدرضا شاه) - دکتر محمود سریع القلم - سجاد سلیمانی