این جمله ای هست که من به طور دائمی تکرارش میکنم. فکر میکنم یه احساس رضایت درونی باعث میشه تکرارش کنم. به خصوص وقتی فکر میکنم و آینده نگری میکنم یا وقتی که به شدت خسته می شم و مشکلات روی سرم تلنبار میشه! یه جمله کاملا انرژی بخش و صدالبته امیدبخش به من. یادم میآد روزهایی رو همه چیزم رو از دست داده بودم و در یک خانه محقر خیلی کوچک در دورافتاده ترین نقطه شهر ساکن بود، هیچ کاری نمی تونستم بکنم جز «مطالعه و یاد گرفتن و صبر کردن».
حس خیلی خیلی خوبی بهم میده گفتن این جمله، فکر کنم روزی ۲۰ بار میگمش، بلند یا آروم، توی خودم یا توی جمع، بین دوستان یا توی تاکسی. امروزهم زیاد تکرارش کردم، گفتن اینجا به عنوان یکی از قوانین زندگیم بیارمش، گفتن دائمی خدایا شکرت.
.
این تکرار دوباره اش در سه ثانیه با صدای خودم:
وقتی بعد سالها صدای خدایا شکرت گفتن خودت رو میشنوی؛ حالت خوب میشه.
.
جستجو کردم ببینم عکس خوب چی گیرم میاد، از عکس زیر خوشم اومد، انگار خودمم
.
پی نوشت یک:
میشه بهش مثالها و آموزه های روانشناسی مثبت نگر و امیدوار بودن و تئوری انتخاب و لبخند در سختی ها و ….. را هم اطلاق کرد. اما من یه حس و تجربه خاصی از این جمله دارم. یادآور دورانی است که طی کرده ام و در حال گـذرانش هستم. روی تقویم امروز را روز جوان نامیده اند، باور رسمی و تقویمی اش به کنار، من همیشه خودم و دلم و افکار را جوان میدانم و هستم
پی نوشت دو:
من سالهاست که مینویسم. گاهی توی دفتر و گاهی اینجا توی سایت و یه ده سالی هم در دوتا وبلاگ مختلف. این نوشتهای که الان نوشتمش؛ از جنس روزنوشتههای منه. چیزهایی که هرروز سعی میکنم بنویسم و با نوشتنش یاد بگیرم. اعتقاد دارم نوشتن میتونه خیلی خیلی بهم کمک کنه.
روزنوشتهها من در آدرس زیر قابل مطالعه است:
و البته باورهای خودم و چیزی که در مورد نوشتن میدانم را در آدرس زیر جمع کردم:
دستاوردها و مزایای نوشتن و نویسندگی
پی نوشت سه:
وقتی میگویم خدایا شکرت؛ انگار باور دارم که خدایی بالای سرم هست. همین خدا مرا آفریده و همین خدا این عمر را به من هدیه کرده. این عمر محدوده؛ زمان و وقت زیادی ندارم که بخواهم تلفش کنم. زمان که میگویند طلاست برای اینجور آدمهاست که عمر را ارزشمند و نعمت خدا میدانند.
به همین خاطر معلمی میکنم. از عمر میگویم؛ از زمان و از مدیریت زمان. نوشتههای خودم را در همین موضوع به شکلهای گوناگون ارائه میکنم. شاید برای خیلی از آدمهایی که به خدا اعتقاد دارند؛ بتواند مفید باشد. خدا عمر را به ما داده، اما مدیریت عمر و زمان دیگر دست ماست. نمیشود که این سرمایهی بزرگ را هدر بدهم. من باورها و افکار خودم را دربارهی عمر و زمان اینجاها منتشر میکنم:
کتابخانهای بزرگ دربارهی زمان
امیدوارم این تلاش من معنای عمیق «خدایا شکرت» گفتم را در عمل پوشش بده.
.
.
آدرس کوتاه:
خدایا شکرت!
این عبارت برای هرکسی معنی خاصی داره همون طور که خدای هرکسی با دیگری فرق داره. مدتها با شکرگزاری مشکل داشتم، به نظرم میاومد این کلام ،خدا رو انسان فرض کردنه! ما بنده و اون ارباب ، وای اصلا این تصور رو دوست ندارم. شاید همیشه خدایا شکرت منو یاد بدبختی ادما می انداخت و زمانی که گرفتارشدن و یهو یاد خداشون میکنن، از این هم بیزار بودم.
سالها پیش با یکی از دوستان مذهبی و مقیدم در مورد اومانیسم حرف میزدیم ،بهم گفت گلاره شکرگزاری روزانه چه ایرادی داره؟ اگر شکرگزاری بهت ارامش بده قدر زندگیت رو بدونی وحس امیدواری رو تقویت کنه،آیا به بهتر شدن حال یک انسان ، سوا از رد یا باور خدا کمک نمیکنه؟ بهش فکر کردم.
خدا در باور من از کودکی تا به حال مهربانی خالص ،فضای مثبت بین دو انسان یا دو عاشق یا دو دوست و نوع دوستی بود هرچیز غیر از اینها رونمی تونستم بپذیرم پس شکرگزاری برام بی معنی بود. روانشناسی مثبت گرا و تعالیم بزرگانش بهم یاد دادکه راضی بودن از چیزهای که داری حالت رو بهتر میکنه و اتفاقات بهتری برات رقم میزنه.
امروز به این فکر میکردم که میتونم مدل ذهنی خودم رو از خدا و انسان داشته باشم یا دوتا مکتب فکری رو باهم ترکیب کنم به نفع بهتر شدن حالم.اقداماتی که برای این کار انجام دادم دفتر شکر گزاری روزانه و ماهانه اس ، شکر گزاری از اینکه میتونم با هنر ، با فهمیدن ، با پدیده های طبیعت مثل زایش، باراش، کوه، دریا،خلسه و مستی رو تجربه کنم اینها واقعا جای سپاس داره از خویشتن والای خودم.
سلام گلاره جان،
اون چیزی که برام نوشتی یک تداعی مهم برای من داشت: تو سیر و روند ِ درستی را در درک این موضوع داشتی و به فهم خیلی قشنگی ازش رسیدی
و چقدر این ارزشمنده.