توسعهی مدل ذهنی مهمترین دستاوردی است که ما میتوانیم در زندگیِ خودمان رقم بزنیم. گاهی بر حسبِ حادثه یا تغییرات شدیدِ اجتماعی (چون انقلاب) و گاهی به خواستِ درونی و به صورت گام به گام به سمتِ توسعهی مدل ذهنی حرکت میکنیم. حرکتی که گویی در ابری از مه پیش میرود، پرابهام، دامنهی دید کوتاه و حتی مسیر نامشخص اما در حرکت.
مقدمه: جهل چیست؟
جهل، این کلمه را بارها شنیدهام و البته قبلترها بیشتر از امروز مردم از آن استفاده میکردند. اما جهل چیست؟ تعریف بسیار خوبی که از آن شنیدهام این است: جهل یعنی نمیدانی که نمیدانی.
فکر میکنم به اندازهی کافی مشخص است که بگویم وقتی میدانی و آگاه هستی که در مورد موضوعی/سوالی/وسیلهای اطلاعات کافی و تجربه نداری، جهل محسوب نمیشود، بلکه نادانی است.
اینجا توسعهی مدل ذهنی دعوت به نوعی نگاه است که ساختار جهل را بشکنیم اما چگونه؟
.جهل یعنی نمیدانی که نمیدانی…
میخواهم با ذکر نمونههایی که این روزها آشنا شدهام، ایدهی خودم را به اطلاعِ شما برسانم. قرار است از چنگیزخان مغول یک فایل صوتی و دربارهی مولانا (مولوی) یک نکته و گفتگو را خدمت شما تقدیم کنم.
.توسعهی مدل ذهنی با کاهشِ دامنهی جهل
از ابعادِ توسعهی مدلِ ذهنی و متفاوت دیدن دنیا، کاهشِ جهل است که در دو مرحله میتوانیم آن را دستهبندی کنیم:
مرحلهی اول: کاهشِ جهل به مرتبهی نادانی است. یعنی «نمیدانم که نمیدانم» به «میدانم که نمیدانم» تغییر کند. درواقع یک گام بسیار بزرگ برداشتهایم و شاید مهمترین گام را.
در این مرحلهی بسیار دشوار کار اساسی ما تلاش برای متنوع دیدن هستی است، شکستنِ معناها و تعاریفِ موجود. کاری که به وسیلهی یک «پرسش و سوال متفاوت» میتوانیم به آن دست پیدا کنیم. در واقع میتوان گفت که:
.
مرحلهی دوم: تلاش برای فهمیدن موضوع و رفع نادانی. اینجا کار بسیار آسان است، میتوانیم با مراجعه به کلاس، اینترنت، استاد و کتاب مرتبط موضوع سوال خودمان را پیدا کنیم (یا پاسخی آماده پیدا میکنیم یا باید رنجِ تحقیق کردن و فکر کردن را بکشیم و خودمان بفهمیم.).
اینجا سادهترین مرحله است. بسیار بسیار و بسیار سادهتر از مرحلهی جهل. کافیست آن سوالِ کلیدیِ خودمان را پیگیری کنیم و به منابع مختلف مراجعه کنیم و جوابی پیدا کنیم.
اما یک نکته وجود دارد: ما حتی اگر پاسخی مناسب برای نادانی خود پیدا نکنیم، باز هم پیشرفت کردهایم و یک گام بزرگ برداشتهایم و دیگر جاهل نیستیم! جهل چیزِ بسیار غمانگیزی است.
.
.دو نمونه: جهلِ من – جهلِ او
برای حرفهای بالا میتوان نمونههای بسیاری را آورد. جهل مردم دنیا به گِرد بودن کره زمین، جهل یک دو قطبی به مسائل روانشناسی خودش، جهلِ کودکِی که خدمات جن..س..ی میدهد به حقوق اولیه و انسانی خودش و… اما میخواهم سه نمونهی را که به تازگی تجربه کردهام را بیان کنم.
شماره یک: جهلِ من.
چند روز قبل یک فایل صوتی (پادکست) دربارهی زندگینامهی چنگیزخان مغول با صدای علی بندری عزیز در رادیو BPlus شنیدم و بخشی از نظامِ جاهلانهی من خورد شد.
دربارهی چنگیزخان مغول همهی مطالبی که خوانده یا شنیده بودم، جنگ و کشتارِ ایرانیان و فتح ایران و… بود. تقریبا هیچ تصوّر و نگاهِ دیگر یا متفاوتی را نمیتوانستم دربارهی چنگیزخان داشته باشم. این نوعی از جهل بود.
در این فایل صوتی خدمات و دستاوردهای چنگیزخان مغول را میشنیدم که در حقِ نظامِ بینالملل داشته و برخی از تلاشهای او .
. .اگر علاقمند به شنیدن فایلهای صوتی (پادکست) با موضوعات مختلف هستید، از شما دعوت میکنم در بخش رادیو مدیریت زمان یکی از مطالب مرا با عنوان زیر مشاهده کنید:
پادکست چیست؟ معرفی بهترین پادکستهای فارسی زبان
.این فایل صوتی به زندگینامهی یکی از افراد موثر و بزرگ تاریخ (و نه الزماً خوب) پرداخته است. یکی از بخشهای مهم سایت من بخش زندگینامهها / بیوگرافیهای بزرگان ایران و جهان است که در قالب فیلم، فایل صوتی و کتاب به مخاطبان خودم ارائه میکنم. پیشنهاد میکنم این بخش را ببنید
آرشیو محتوای سایت: زندگینامهها – بیوگرافی
. .شماره دو: جهلِ او
چند روز قبل (و البته قبل از شنیدن فایل صوتی چنگیزخان) مهمان یک جمع دوستانه از اساتید فضای آموزشی بودم. یکی از دوستان که کار کافهداری/گردشگری و کوچینگ میکرد، چند بیتی از مولوی شعر خواند و در وصفِ این شاعر بزرگ ایرانی گفت. تا اینجای کار حالم خوب بود و گوش میکردم..
یکهو نمیدانم چه شد که این دوستِ گرامی در جمعِ ما گفت که گمشدهی دنیا مولوی است و حرفهایی را زد که چنین مفهومی را منتقل میکرد:
. والبته تاکید داشتند که مولوی را درست نشناختهایم و درست از او نیاموختهایم و او را معرفی نکردهایم. اینجا بود که من واردِ میدانداری او شدم و چند خطی، صحبت کردم. جدای پرسشهای متنوعی که داشتم و عملا این دوستِ عزیز برآشفته شده بودند و تقریبا هیچ به حرفهایم گوش نمیدادند، کمی توضیح و یک درخواست از او داشتم و گفتم:بجای پرداختن به علومی مثل روانشناسی-فلسفه و انسانشناسی و… باید برویم سمتِ مولوی. هرکسی که سراغِ من میآید، دستِ او را در دستِ مولوی میگذارم و دنیایش زیرورو میشود. مولوی گمشدهی همهی جهانیان است و حیف که فقط ما به زبان فارسی طعمِ شیرین حرفهایش را میتوانیم (بیواسطهی زبانی) بخوانیم.
.ما وقتی عاشقِ کسی-چیزی میشویم دیگر عیبهای او را نمیتوانیم درک کنیم. ما جاهل میشویم به همهی ابعاد او. این موضوع اشکالی ندارد. ایراد از جایی شروع میشود که بخواهیم چنین درک و فهمی را به همهی مراجعان خود «آموزش» بدهیم.
و طوری آموزش بدهیم که بیتوجه به همهی دستاوردهای علمی-تحقیقاتی نوین باشند و در اندیشههای قرنهای گذشته، روشِ زیستن و بودن در دنیای امروز را یاد بگیرند.
از شما یک خواهش دارم: لطفا تا زمانی که ده مورد از اشکالات و ایرادات فکری-فلسفی-شناختی مولوی را نشناختهای، مدعایِ شناختِ عمیق او را نداشته باش و اینچنین قطعی حکم به استفادهی کامل از عینکِ مولوی برای گذران در دنیای پیچیده و مدرنِ امروز صادر نکن. هر وقت توانستی عیبهای او را ببینی، امکانِ نشر ایدهها وافکارش را بهتر خواهی داشت (یا تصمیم دیگری خواهی گرفت) .
من امروز فکر میکنم او گرفتار نوعی از جهل است. جهلی که به او قطعیت میبخشد و تاروپود افکار و ایدههای انسانی (البته بزرگ و موثر) را به عنوان «تنها راهِ سعادت» پیشروی مراجعانِ خودش قرار میدهد. یک مدلِ ذهنی خطرناک که حتی نقد شدن راهم نمیپذیرد.
.
.توسعهی مدل ذهنی با سوالاتِ خوب
سوال کردن و ایجاد پرسشهای مهم از مهمترین ابزارهای ما برای رشد و توسعهی پاردایم غالبِ ذهن و مدلها و ابزارهای متنوعی است که در ذهنمان داریم.
باید جسور باشیم، افکار پوسیده را مورد پرسشهای جدی قرار بدهیم. چیزی که بیخود معنادار شده و عدهای قبولش دارند، میتواند با یک سوالِ خوب برای همیشه نابود شود.
حساس باشیم، در مورد رفتار و دنیای فکری خودمان کوچکترین تفاوتها و شهود و احساس (یا نشانهها) را جدی بگیریم و دربارهی آنها سوال مطرح کنیم. مهم نیست پاسخی داریم یا نه، مهم پیدا کردن سوال ِ خوب است.
شاید بتوانیم چنین تعریفی را قبول کنیم که:دانش، یعنی پاسخ به پرسشها
و کسی میتواند از جهل رها شده و نادانی را رفع کند که بتواند پرسشهای خوب، ساختارشکنانه و دائمی مطرح کند. توسعهی مدلِ ذهنی مسیری بسیار سخت اما پر از دستاورد است. میتوانیم جهتدار و معنادار زندگی کنیم و جهانِ معنا را به سمت و سویی نو حرکت دهیم.
.
.فایل صوتی آموزشی: پارادایم و پارادایم شیفت
یکی از سرفصلهای مهم در بحثی مدلِ ذهنی، «پارادایم و پارادایم شیفت» است که در آدرس زیر میتوانید یکی از فایلهای صوتی مرا به رایگان بشنوید. در این فایل صوتی با مثالهایی ساده دربارهی این گفتهام که چگونه میتوانم پارادایم قالبِ ذهن خودمان را تغییر بدهیم؟
.
.آدرس کوتاه و اختصاصی این مطلب: