فیلم رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption 1994) یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای جهان است که در چند دهه گذشته همچنان در صدر لیست 250 فیلم برتر تاریخ سینما حضور داشته است.
فکر میکنم در طول زندگی خودم سه بار (هر 5 سال یکبار) این فیلم را دیده ام و امروز فرصت کردم این فیلم فوق العاده را در لیست فیلم درمانی خودم با توضیحاتی اضافه کرده و به شما پیشنهاد کنم.
این فیلم یک دوبله بسیار عالی به فارسی داره و به همین دلیل من فیلم را اینجا هم برای شما فراهم کردم که بتونید به صورت آنلاین و با دوبله فارسی تماشا کنید. خب بریم در ادامه توضیحات کوتاه من درباره فیلم را بخوانیم.
تماشای فیلم رستگاری در شاوشنک
قبل خواندن تحلیل و توضیحات شاید بخواهید فیلم را تماشا کنید و بعدا به مطالعه بپردازید. به همین دلیل در ابتدا فیلم را از سرور آپارات براتون پیدا کردم. اگر فیلم را تا بحال ندیدید، نوش جان، تماشا کنید و لذت ببرید:
خطر اسپویل شدن و لو رفتن داستان
اگر برای شما مهم که پیش از دیدن فیلم، داستان فیلم لو نرود و از اونجایی که در توضیحات من خطر لو رفتن فیلم وجود داره و شما به این موضوع حساس هستید،بعد از دیدن فیلم دوباره به اینجا برگردید.
شخصیت های اصلی و محوری فیلم
این فیلم داستان بانکداری به نام اندی دوفرین (تیم رابینز) را روایت میکند که بهدلیل قتل همسرش با معشوقهاش، علیرغم ادعای بیگناهی به حبس ابد در بازداشتگاه شاوشنک محکوم میشود.
ویکی پدیا
در واقع بازیگر محوری اصلی فیلم، همین بانکدار محکوم به نام اندی است. ما در فیلم روایتگری داریم که او هم زندانی شاوشنک است و دوست و یار غار اندی است: رِد – “Red”
بقیه دیگه نقش تکمیل کننده برای این دو را بازی میکنند. حالا من چند نکته ای از فیلم (که به ذهنم رسیده) را خدمت شما مینویسم
مهم ترین درس ها و نکته های آموزشی
چندین نکته ای این شخصیت به ما یادآوری میکنه یا درس میده این هاست:
تاب آوری
روزگار همیشه در وفق مراد نیست. دنیای پیچیده و آشوبناک، به میل ما گردش نمی کنه. کسی که تاب آوری نداشته باشه و در برابر ناملایمات، بردباری و تلاش مناسبی نداشته باشه؛ شکننده میشه. زود حذف میشه.
این رو میشه در مورد یک فرد؛ سازمان؛ شرکت و کشور و حتی جامعه جهانی بکار برد.
اندی به ناحق به زندان افتاد (با اینکه در فیلم متوجه میشیم که زنش رو کسی دیگری کشته؛ حتی شرایط به سمتی میره که اجازه دادرسی دوباره و رهایی پیدا نمیکنه) اما این ناحق بودن، باعث نمیشه اندی؛ بکشنه و خرد بشه.
اندی در زندان هم گرفتار گروه های خشونت ورز و سوءاستفاده گر میشه اما اونجا هم تاجایی که میتونه؛ می جنگه. اما باز هم نمیشکنه و خرد نمیشه. دوام میاره و تلاش میکنه.
شاید بتونم بگم که «دعای آرامش» دقیقا برای همچین شرایطی نوشته شده:
خدایا کمک کن
بتوانم تغییر دهم آنچه را که میتوانم
و بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم
و تفاوت میان این دو را بدانم…
اندی در این فیلم آنچه را که نمی توانست تغییر بدهد؛ پذیرفته بود و تنها برای روزنه های کوچکی که برایش باقی مانده بود؛ فکر و برنامه داشت.
امید و معنا
امیدتنها دارایی ماست. به قول نیچه: امید، رنج آخرین است. (چیزی که باعث میشه رنج، کش بیاد). “رد” یکجا توی فیلم (داخل رستوران) به اندی میگه که از “امید” صحبت نکن؛ امید خیلی خطرناکه؛ مخصوصا برای یک زندانی.
حرفِ درستی هست؟ بستگی داره از دید چه کسی بهش نگاه کنیم!
“رد” پذیرفته که ماندگار هست و هر تلاشی محکوم به شکست؛ دیگر هیچ تلاشی برای رهایی ندارد بجز اینکه منتظر عفو بماند. اما در مغز اندی؛ راه های نوآورانه متفاوتی برای رهایی وجود داره. اندی؛ این حرف رو که «امید خطرناکه» قبول نداره؛ دارایی اندی؛ امید اوست.
امید؛ معنای زندگی او بود.
در همین رابطه پیشنهاد میکنم فیلم بسیار زیبا و معناگرانه و انگیزشی «پاپیون» را هم تماشا کنید
در این لینک من تحلیل خودم را نوشته ام
امیدوارم از تماشای آن هم لذت ببرید. (این فیلم هم قصه زندان و فرار از زندان است).
نگاه بلند مدت (چرخه تکراری)
اندی بیست سال؛ آهسته و پیوسته و در سکوتی عجیب و عمیق؛ و در میانه همه بحران ها و درگیریها و کارها؛ به کندن دیوار ادامه داد و هر بار فقط و فقط یکی دو مشت از خاک دیوار را در حیاط زندان خالی می کرد.
این پیوستگی و طولانی بودن کارها؛ از امیدی درونی ناشی میشود اما یک «استراتژی» برای زندگی است. همیشه به افرادی که نگاه بلند مدت به زندگی، کار و روابط و آموزش دارند، تفاوتی اساسی با کسانی است که زمان برای آنها بازه ی بلند مدت ندارد. دسته اول؛ دستاورهای شگفت انگیزی دارند.
در ایران، شایدبتوان گفت: خریدن زمین با هدف ده ها ساله؛ یکی از همان نمونه هاست. نگاهی بلند مدت و صبورانه که این ضرب المثل را هم بین مردم ایران ساخته است: زمین میگه منو نگهدار منم تو رو نگه میدارم! حالا این کار چقدر به تورم و اقتصاد ناسالم ایران وابسطه است بحث دیگری است؛ سرمایه گذاری با نگاه بلند مدت منظور من بود.
یک نمونه دیگر نامه نگاری شش ساله اندی برای راه اندازی کتابخانه زندان است. (در مرحله اول شش سال طول کشید) و در ادامه باز هم شروع به نامه نگاری کرد تا بودجه مناسبی را توانست دریافت کند.
روزنه های کوچک؛ راهی به رهایی
در بسیاری از مواقع (به ویژه شرایط بحرانی) ما منتظر معجزه های بزرگ هستیم. منتظریم در میانه ی طوفان؛ موسی و عصایی پیدا بشه و با یک ضربه؛ همه شرایط را به نفع ما دگرگون کنه. چیزی که تقریبا محال ممکن است.
در زندگی واقعی هم همینه؛ اگر منتظر شرایط ایده آل برای شروع کار یا ساختن و بهبود زندگی هستیم؛ شاید هیچ وقت این شرایط ایده آل نرسه و ما بپوسیم یا روزی این شرایط ایده آل برسه که دیگه توان و شوقی در ما نمونده باشه.
همین روزانه های کوچک؛ محلی برای نوآوری های تکراری و دائمی اندی شد. در میانه اون حجم ناامیدی؛ اندی به همه این روزانه های کوچک دلبست و برای آنها تلاش کرد. یکی از آنها؛ کندن دیوار و فرار از زندان بود.
رازداری و سکوت
یک استراتژی پایدار و همیشگی اندی؛ نگفتن و درد و دل نکردن و رازداری او بود که در فیلم به مدت 20 سال رازداری و درد و دل نکردنش در مقابل نزدیک ترین دوستانش را می بینیم.
این هم به نگاه بلند مدتش گره خورده و نمایش یک شخصیت موفق در تمرکز و جهت مندی است.
ترکیب و تناسب و هماهنگی
- فقط یکبار چکش خریداری کرد.
- سکوت دائمی
- تلاش خستگی ناپذیر در شب بیداری و کندن (بیست سال)
- آرام و آهسته خاک ها را تخلیه کردن
- ایجاد حس اعتماد بین زندانی ها و مسئولان زندان (حتی پس از آزاد شدن هم به وعده هایش عمل کرد و پول وعده داده شده به “رد” در زیر آن درخت را فراهم کرد
- دوباره چکش سنگ خریداری نکرد (که کسی شک کنه)
- دقت کاری در جعل اسناد و مدارک بانکی (ایجاد اعتماد و ورود به حریم زندان بان و نهایتا استفاده از منافع آن).
همه اینها بهم وابسطه بودند اما یک بخش مهم دیگر؛ نوآوری و خلاقیت دائمی او در انجام کارها بود:
- راه اندازی کتابخانه بسیار خوب زندان (بدون اینکه کسی چیزی بخواهد
- مشت مشت بردن خاک ها به بیرون
- سفارش عکس های زنان برای روی دیوار (و چاله)
- مجسمه سازی و سنگ تراشی (برای اینکه نشون بده من کارهای فرعی انجام میدم)
داشتن خط قرمز و هرکاری نکردن
وارد هربازی نشدن؛ اصل بسیار مهمی است. اندی وارد بازیهای درون زندان نشد؛ از جو و فضای ناامیدی و خلافکارانه آنها تبعیت نکرد؛ چراغ امیدش را خاموش نکرد و دل به زندان ابد نسپرد.
هرگز در مورد اصلی ترین استراتژی های خودش با کسی صحبت نکرد.
نکته منفی که نباید دچارش بشیم
موردی که میتونه برای ما درس عبرت باشه را در ادامه مینویسم.
عادت به زندان و شرایط حداقلی
“رد” همچون بقیه زندانیها به شرایط زندان عادت کرده بود (و البته هم حبس ابد همینکار رو با آدم میکنه). نمونه خوبش آقای بروکس هستند (پیرمردی که 50 سال در زندان بود و بالاخره آزاد شد):
این عادت را میتوانیم “ناتوانی یا درماندگی آموخته شده” که نظریه آقای مارتین سلیگمن است؛ بنامیم که اگر دوست داشتید می توانید در موردش بخوانید
این درماندگی آنقدر زیاد بود که بروکس طاقت آزادی و زندگی جدید را نداشت و در نتیجه خودکشی کرد!
این درماندگی برای “رد” هم بود؛ اما به واسطه امید و راهی که اندی پیش پای او گذاشته بود؛ “رد” معنایی برای زندگی و تلاش کردن خود پیدا کرد و در نهایت به اندی ملحق شد.
اینها نکته هایی بود که به ذهن من رسید. اگر شما هم تحلیل یا نکته های جدیدی دارید لطفا کامنت کنید تا من و بقیه دوستان از خواندنش یاد بگیریم.
آرشیو و لیست فیلمهای بیشتر
اگر برایتان سوال شده که فیلم درمانی چیست و چگونه میتواند به ما کمک کند؟ و اینکه آیا واقعا اثری هم میتواند دیدن فیلم داشته باشد، پیشنهاد میکنم نوشتهی بلند مرا همراه نظرات یک روانپزشک مطرح بخوانید تا دلایل اینکار برایتان شفافتر شود:
فیلم درمانی چیست؟ چگونه به ما کمک میکند؟ همراه معرفی ردههای سنی فیلمها
.
همچنین اگر علاقمند هستید که به لیست کامل فیلمهای من و بهترین آثار سینمایی دسترسی داشته باشید پیشنهاد میکنم روی لینک زیر کلیک کنید:
آرشیو فیلم درمانی + لیست بهترین آثار سینمایی ایران و جهان
من این فیلم را در دسته بندی زیر قرار میدهم. اگرنمونههای بیشتری از این جنس میخواهید روی لینک زیر کلیک کنید:
من چندین بار این فیلم را تماشا کردم و از نمادگرایی و مفهوم و پیام فیلم لذت بردم.
در ابتدای فیلم چهره کودکانه اندی بی گناهی او را به ما نمایش میدهد که خوده این چهره نماد بی گناهی است. یا انجا که از لوله فاضلاب زندان فرار میکند که نشانه تولد دوباره و فرار از تاریکی بسوی روشنایی (آب) است در اب پلیدیها را رها میکند بسوی اسمان دست بلند میکند و رستگار میشود همه اینها امید به رستگاری و ورود به بهشت اندی است.
فیلم بسیار عالی بود ، من دو بار دیده بودم . اندی خیلی به احساساتش غلبه کرده بود که با وجود مرگ همسرش ، تونسته بود با سختی های زندان کنار بیاد و به فکر رهایی و موفقیت در بیرون زندان باشه و براش تلاش کنه . شاید نشه مثل اون یا در حد اون کاملاً بر احساساتمون غلبه کنیم
مرگ همسرش ؟؟ همسرش بهش خیانت کرد .. او خوشال هم بود
اینفیلم اینو میرسونه که ادمها پشت یک نقاب پوچ هم میتونن خلاف کنن..با هویت جعلی…امروزه فضای مجازی پر است از هویت جعلی..اندی اسیر زندانبانی شده بود که از اون به عنوان گاو ده من شیرده استفاده میکرد و اهمیتی به بیگاناهی اون نداشت.اندی فهمید اگر حرف دلش رو بزنه اطرافیانش رو از دست میده بازی پول اونو محدود کرده بود اما در اخر نجاتش داد.اینجا میگه.پایان طمع رئیس پلیس خودکشی بود در حالی که اندی رو ازاد میکرد میتونست با پول خوش گذرانی کنه.
طمع زیاد اونو به کام خودکشی برد.یک نفر میتونه به ادمها انگیزه بده امید موندن و لذت از دنیا رو تقدیمشون کنه..و اندی به دوستانش اینو اموخت
سلام امروز من این فیلم زیبا را دیدم
1- چهره اش ثابت نه خوشحال و نه ناراحت دیده میشد.
2- ادب را همیشه رعایت میکرد.
3- دوشمنانش را لو نداد.
4- از چیزی گله مند نبود
5- پشت کار در نامه نگاری اداری داشت.
6- خوشحال کردن زندانیان حتی برای لحضات کوتاه
7- شجاعت
8-رفاقت
9-
ممنونم بهروز جان – چقدر ریزبینانه بهش نگاه کردی. آفرین.
چقدر زیبا و ریز بینانه تحلیل کردید فیلم رو ازتون ممنونم
سپاس از توجه شما خانم میرزایی
مرسی از تحلیل قشنگ و ریز بینانه و البته در عین خلاصه گویی، منم دقیقا سه بار دیدمش و الان با این تحلیل مشتاق شدم برای بار 4 ام دوبله فارسی ببینم 👌🏻