در صفحه اصلی یاد هست فضای محدود اجازه نمیداد همه روش ها را توضیح بدهم. اینجا میخواهم هشتگ ها و روش هایی که به نظرم بهتر هستند تا همه با هم از آنها استفاده کنیم و یادهست های خود را معرفی کنم. با این روش ما میتوانیم همفکران خود را پیدا کنیم و این […]
Author Archives: سجاد سلیمانی
چند وقتی بود که نوشته یادهست زندگان به جای یاد بود مردگان آقای شعبانعلی در ذهنم مرور میشد، امروز تلاش کردم با تهیه کلیپ هایی یک جنبش اجتماعی در فضای وب راه اندازی کنم و این ایده بسیار خوب را اجـرایی کنم و به آن شاخ و برگ ببخشم. فکر میکنم حدود ۶ ساعت برای […]
دیشب بعد از چند ماه و وقتی که کاملا هیچ کاری نداشتم و حالم خوب بود، اطراف خانه مان به گشت و گذار پرداختم. آرام آرام قدم زدن و به مغازه ها و مردم دقت کردن لذت بسیار زیادی دارد. واقعا احساس دوری و غریبگی می کردم، همانند توریستی که همزبان آنهاست ولی هویت نزدیکی […]
بیان خاطره ای که چارچوب تمام این نوشته است: امشب موقع دون کردن انار، یاد پدرم افتادم در که حدود ۱۶ یا ۱۷ سال قبل مغازه ای داشتیم و میوه فروشی می کرد و من هم به عنوان پسر بزرگ خانواده اصولا کنارش بودم و کمک دستش. اون موقع ها آدم ها دور جمعی های […]
دسته بندی هذیان گویی خواب آلود. نوشته های غیرمسئولانه و مبهم و درهمی برهمی ِ بی مخاطب. . . رهایی لازم است، در همه حال و همه جا. پای درگل ِ رفاقت یا کار یا سودای دلار و شهوت فروکردن، یعنی پایان انسانی گاهی رهایی را مطلبیم و اسیریم، راهی نداریم اما خواهانیم، اشتباه کرده ایم […]
دسته بندی «هذیان گویی خواب آلود» دسته بندی جدیدی در سایت هست برای نوشتن حرفهایی که هیچ مخاطبی ندارد، حرفهایی که سر وته ندارد، حرفهایی که چارچوبی را رعایت نمی کنند و حرفهایی که هیچ مسئولیتی نمی آفرینند… اما حرفهایی که باید گفته شوند و نوشته شوند . . اولین هذیان گویی خواب آلوده: پای […]
من دیتاکس شبکه های اجتماعی را از استاد عزیز محمدرضا شعبانعلی آموختم، امروز که سایتشان را مرور میکردم و عکس هایشان را در دسته بندی «لحظه نگار» می دیدم، به بدسلیقگی و ضعف ِ واژه هایم در انتخاب یک نام خوب پی بردم و همین الان تصمیم گرفتم آن را اصلاح کنم، البته باید خیلی قبل […]
چند روز قبل اتفاق ناخوشایندی برای من افتاد و من نوشته ای با عنوان برای خودم: درباره هزینه های بالا و لازم آموزش دیدن و آموزش دادن منتشر کردم، دو روز قبل در یکی از گروه های واقعا تخصصی تلگرامی که عضو هستم، بحثی با سوال پیش فرض من راه افتاد و یکی از دوستان […]
چند روز قبل صحبت از کتابگردی های سالانه و دوستانه کردم، آخرین پنج شنبه آبان ۹۵ که روز کتابگردی بود من در قم بودم و آخرهای شب حدود ساعت ۲۱ رفتم خانه کتاب در ابتدای خیابان صفائیه قم، کتابفروشی بسیار عالی که آدم از تنوع و کیفیت کتابهایی که می بیند، لذت می برد. البته […]
شنیدن حرفهایی درد دارد، نوشته زیر پس از یک درد ِ دو ساعته و کلنجار رفتن با خود است. نامهای برای خودم نوشتهام و دوست دارم که اینجا ثبتش کنم تا در آینده بازهم آن را بخوانم. امیدوارم در زندگی به آن پایبند باشم. این بار از هزینههای آموزش گفتهام، اینکه چرا باید برای آموزش دیدن […]