.
.
نامه ای برای سجاد سلیمانی
.
سجاد جان،
سلام
این روزها (مثل بسیاری از روزهای دیگر) حرفهایی در گوش ات می خوانند که گاهی دلهـره آور و گاهی آرامبخش است،
هرکسی به زعم ِ خود، می خواهد و می کوشد تو را در زندگی نکـرده اش یا مدل ذهنی اش قالب کند،
گویی اجتماع ِ آدمیان، کارگاه قالب سازی و شکل دهی است،
و هر قالب، نامی زیبا دارد،
نصیحت، وصیت، تذکر، تلنگر، دلسوزی، مشاوره، حرف ِ دل، حرف بزرگتر، تجربه و بسیار نام های زیبای دیگر،
آنقدر دلسوزانه و مصرّانه در تلاش اند که در قالب ِ دلخواهشان بمیـری،
که در حیرت فرو میروی از این قتل ِ مشروع و ناامیدکردن مصلحت آمیز،
و اینجا هنر تو شنیدنِ تلنگرهای شفابخش است در بین نجواهای سیاه برای مردن در درون تابوت های زیبا
چرا که اگر این تلنگرها تو را هشیار نکند، باز هم تلف خواهی شد،
اما اینبار در بیرون همه قالب های تابوتی،
در جایی که شاید نامش ناکجا آباد باشد…
و بترس از آنکه تابوت سازی برای دیگران باشی با اسم های زیبا و توجیهات زیباتر، بترس
.
بدون پیوست، بایگانی شود در نامه ها
امضا: سجاد سلیمانی ِ هشتم ِ آبانماه ِ نود و پنج
.
.
.
پینوشت:
این نوشته یکی از روزنوشتههایی است که منتشر میکنم. اگر علاقمند هستید میتوانید روزنوشتههای یک مربی و مدرس مدیریت زمان را در آدرس زیر دنبال کنید:
و البته به شکل ویژه این متن در بخش «آرشیو نامهها و پیامها» نگهداری میشود. شما هم میتوانید برای خواندن نامههای ارسالی من اینجا را کلیک کنید.
همچنین لازم به یادآوری است که من سلسله نوشتارهایی با عنوان «مزایا و دستاوردهای نوشتن، نویسندگی و وبلاگنویسی» منتشر میکنم. نامه نوشتن هم از این جنس است. شما میتوانید همهی یادداشتها و دیدگاههای مرا در اینباره در این آدرس بخوانید.
.
سجاد سلیمانی ( مربی و مدرس مدیریت زمان )
آدرس کوتاه این مطلب:
بسیار زیبا و با مسما بود و مسلما اگر ظرف خود را درست شکل ندهیم غولی به نام مردم آن را شکل می دهند اما برای شکل دادن خودت بیرحمی می خواهد و قربانی (ارزشمند چیزی که دارای ) و این را بادی خودتت به تنهایی کشف کنی و به قربانگاه ببری و کشف و شهود وفردیت همه آنجا منتظرت هستند . اما مسلما برای رفتن به مسلخ باید از گذرگاه دوزخیان باید عبور کنی .