حدود بیست روزی هست که دنبال خانه جدید هستم و باید جابجا بشم. چندتا اتفاق موازی دیگه هم رخ داده و من چند روزی هست که از اصطلاح «مچاله شدم» دارم استفاده می کنم. مهلتم تموم شده ولی خونه پیدا نکردم و اون اتفاقات موازی حضور قـوی دارند فعلا.
حالم خوبه اما خسته شدم زیاد، فراتر از خستگی و دربه دری توی دیوار و iHome و… و دفاتر مشاوران محترم املاک مسئله ای به شدت من را درگیر خودش کرده و لابلای کارها دارم بهش فکر میکنم : الگوی تصمیم گیری من
اینجا دارم در قالب روزنوشته ها می نویسمش که یادم بماند و بعدا دقت بیشتری داشته باشم، مسئله ی مهمی که درگیرم کرده الگوی تصمیم گیری من هست و فکر میکنم ایرادات زیادی دارم که در انتخاب های مهم تر (از انتخاب های روزمره) میشه این را درک کرد.
قبلا کتاب تصمیم گیری که استاد عزیزم آقای شعبانعلی ترجمه کردن را (تقریبا نصفه) خوانده ام اما خواندن کجا و عمل کجا.
واقعا تلاش های بیست روز گذشته خودم را که می بینم و در قالب یک پکیج A قرار می دهم می بینم که مابقی تلاش های من برای انجام کارهای مختلف (مثلا شش ماه تلاش برای راه اندازی یک سایت) به عنوان پکیج B و سایر موارد که اینجا پکیج F می خوانمش، از یک الگوی بد اما مشترک استفاده شده است.
یعنی من یکسری نواقص، اشتباهات، روند نادرست فکرکردن و نتیجه گرفتن و اقدام کردن و مدل اقدامم، در همه تصمیم گیری های من در پکیج های A و B و F یکسان بوده است و به همین دلیل هم تلاش بی نتیجه یا کم بهره زیادی دارم.
نوشتن روش قدرتمند یادگیری است، اینجا هم نوشتم تا یادم بماند و بعدا به سراغ خودم بروم.
قطعا من مدل های اشتباهات خودم را اینجا علنی بیان نمی کنم، اما اینها در ذهنم هست. قطعا ادامه کتاب تصمیم گیری بعلاوه درس های متمم در اینباره منابع آموزشی من برای خودسازی بیشتر و توسعه مهارت های فـردی من خواهد بود. یکی از سخت ترین و شیرین ترین کارهای دنیا همین توسعه مهارتهای فردی است، اگر بتوانیم/.
سجاد سلیمانی ( مربی و مدرس مدیریت زمان )* منبع ِ تصویر ِ هِــدِرِ مطلب
.
.