این بخش از سلسله نوشته های «نامه ای به گذشته ام» است، که در بخش «نامه ها» دسته بندی شده است. این روزها به شدت درگیر این موضوع بودم و رنجش خاطری پیش آمد که وقتی خوب به آن فکر میکنم، میبینم که مشکل امروز و دیروزم نبوده و سالهاست گریبانگیر من است و همواره اصطکاکی خسته کننده را ایجاد میکرده و میکند. امروز دیگر آن درگیری و شاخ به شاخ وجود نـدارد، آرام تر و با توضیحات بیشتر در موردش صحبت می کنم اما هنوز در هنگام ِ مواجهه با این «تفاوت فاحش و وجودی ذهن ها» بلد نیستم شایسته رفتارکنم. اینجا که محل آموختن من است، امیدوارم با ثبت آن، بهتر از قبل به این «تفاوت ماهیتی آدمها» توجه کنم.
.
سجاد جان،
همه آدم ها مثل تو، نوع نگاه خودشان را دارند.
نوع نگاهی که حاصل ِ سالها زندگی و تجربه کردن و یادگرفتن از مدرسه تا کوچه بازار بوده.
این تفاوت گویی حق ِ ذاتی زنده بودن هرکسی است و به هر انسان ِ زنده ای این نوع نگاه بخشیده شده
مهم نیست که تو کدام را بپسندی یا کدام را نفی کنی،
پسندیدن و خوش نیامدن تو، ذره ای برای دنیای واقعیت اهمیت ندارد
و بخواهی یا نخواهی، در تعامل با آدم ها، با آن دیوار پیش ساخته ی محکم ِ ذهنی روبه رو هستی
این موضوع جایی اهمیت پیدا میکند که بتوانی ربط آن با خودت را پیدا کنی
آن لحظه که به حرف های مخاطب دائمی یا آدمی گذرا گوش میدهی،
خوب دقت کن تا مبادا بجای حرفهای او، برداشت شخصی ات را جایگزین کنی و خوشحالی یا دلگیری کاذبی تو را فرا بگیرد.
در بیان حرف های خودت هم دقت کن، به دیوارهای مقدس ذهنی افراد احترام بگذار، تو مسئول فروپاشی آن دیوارها نیستی، اگر از حرفهایت کسی دلخور شد، حتما معذرت خواهی کن و او را در کنار همان دیوار محکم و بلند خودساخته اش، تنها بگذار تا از زندگی لذت ببرد
رسالت بزرگی از در زندگی برای تو باشد، تخریب دائمی این دیوار بلند و محکم ذهنی، با همه مصالح ِ ممکن اطراف و محیط زندگی و محیط فکری توست تا مبدا در زیر این دیوار بلند پرافتخار دفن شوی.
این راهم بدانی بد نیست،
که این دیوار پیش ساخته ذهنی آدم ها آنقـدر شفاف و واضح است که به راحتی می توان طول و ارتفاع و ضخامت آن را تشخیص داد، و از بهترین و مطمئن ترین راهها برای نزدیک شدن به آدم هاست
درست یا غلطش با خودت، اما این را تو باید تصمیم بگیری
که به کدام یک از این دیوارها می توان نزدیک شد و از همنشینی با کدام یک از آنها باید به شدت پرهیز کرد
.
.
.
پی نوشت – لینکها و نوشتههای مرتبط :
این نوشته یکی از روزنوشتههایی است که منتشر میکنم. اگر علاقمند هستید میتوانیدروزنوشتههای یک مربی و مدرس مدیریت زمان را در آدرس زیر دنبال کنید:
و البته به شکل ویژه این متن در بخش «آرشیو نامهها و پیامها» نگهداری میشود.
همچنین لازم به یادآوری است که من سلسله نوشتارهایی با عنوان «مزایا و دستاوردهای نوشتن، نویسندگی و وبلاگنویسی» منتشر میکنم. نامه نوشتن هم از این جنس است. شما میتوانید همهی یادداشتها و دیدگاههای مرا در اینباره در این آدرس بخوانید.
.
.
سجاد سلیمانی ( مربی و مدرس مدیریت زمان )
آدرس و لینک کوتاه این مطلب:
بی اندازه خستم از گذشته خودم که متن گذشته تو رو بخونم فقط دارم سعی می کنم که فکرم فرار کنه 🙂
به خودت فرصت بده، ذهنت که آروم شد بیا بخون ببین چیزی هست که بهش توجه کنی یا نه
گذشته خودت میتونه سرمنشا رشدت بشه.