هدیه دادن کتاب خوب است؟ آیا شما هم اهل هدیه دادن هستید و دوست دارید به عزیزان خودتان کتاب هدیه بدهید؟ کدام کتاب مناسب و خوب را به چه کسانی هدیه میدهید؟ این سوال از جمله سوالاتی است که شاید در نگاه اول پاسخ مثبت و یکسانی دارد. شاید شما هم این روزها تبلیغ هدیه دادن «کتاب به جای سررسید و سالنامه» را دیدهاید. اما بیایید نگاهی متفاوت به این کارها داشته باشیم.
عنوان این نقد شاید تند به نظر برسد اما خودم مخالفِ نقد تند هستم و تلاش کردهام محتوای نقدم، تخریب نباشد. امیدوارم شما هم که دل در گرو رشد ایران عزیز دارید، و دغدغههای فرهنگی دارید، به این نگاه و نوشتهی من بپردازید و انتقادات و پیشنهادات خودتان را بیان کنید.
.
برش اول: این نقد تر و تازه است…
یکی از عادتهای خوبی که دارم این هست که وقتی بسیار خسته و کسل و ناامید می شوم و اصلاحا «می بــُـرّم» این هست که دو جا می روم و به شدت حالم خوب می شود و سرحال و انگار نه انگار: یکی کتابفروشی و دومی بازار ، آنچه امروز می نویسم از یکی دوساعتی است که من دیشب در کتابفروشی داشته ام
.
برش دوم: دنبال کتاب خوب داخل کتابفروشی
دیشب بسیار خسته بودم، قـرار عصرانهام به دلیل بارش برف و باران لغو شد؛ برنامهام را تغییر دادم و عصر رفتم در ارتفاعات برای قدم زدن زیربرف و باران؛ چتر بدست قدم زنان و فکر کردن و نسکافه خوردن.
احساس خیلی خوبی داشتم، اما تا ۹ شب طول کشیده بود و من که از ابتدای صبح بیرون هستم، واقعا خسته شده بودم، در راه برگشت، کتابفروشی بزرگی دیدم و خوشحال برای تجدید روحیه و دیدن ِ کتابهای جدید به آنجا رفتم. واقعا خستگی از تنم بیرون شد و با شوق و ذوق بالایی مشغول مرور قفسه های کتاب شدم.
مشغول بودم و در فضای خودم که خانمی با این سوال گفتگو را آغاز کرد:
آقا ببخشید هیشکی نیست اینجا کمک کنه یه کتاب بخریم (یا پیـدا کنیم) ؟
او مرا با کتابفروشهایی که مردم را راهنمایی می کنند و به سوالات پاسخ می گویند اشتباه گرفته بود ولی من خوشحال شدم که این گفتگو آغاز شد، چون کاری نداشتم و کلا گفتگو در مورد کتاب و خرید کتاب راهم دوست دارم. از طرفی هم باید اعتراف کنم از آنجایی که کتابخوان حرفه ای نیستم و عموم کتابها و ناشرین را نمیشناسم، راحتتر میتوانم با کسانی که مثل خودم هستند؛ حرف بزنم و بیسوادی من لو نمیرود 😉
فکر میکنم حدود نیم ساعتی در مورد کتابهای حوزه روانشناسی ، فلسفه، علوم اجتماعی، کاربردیها و تاریخ صحبت کردیم چند نکته به خوبی مشخص بود:
- هدف خرید یک کتاب برای هدیه دادن بود
- مخاطب استادی ۵۲ ساله رشته زبان انگلیسی علاقمند به تاریخ و نویسنده چند کتاب در این حوزه و تاریخ
- خریدار دختری جوان که برای استاد کتابی میجوید
- ربط این هدیه، چیزی بود که به شدت دنبال آن بودم. یعنی چرا هدیه باید کتاب باشد؟ چرا این کتاب؟ کتاب به خریدار و نویسنده چه ربطی می توانست داشته باشد؟
- من به عنوان راهنما در واقع چه کمکی می کردم یا چه مشکلآفرینی داشتم؟
.
.
گفتگو بعد از چند دقیقه ای که گذشت، من با اطلاعات بدست آمده از او و قصـدی که داشت، چند بار این جمله را تکرار کردم که:
«همه این کتاب ها خوب هستند، تو بگو چرا تو این کتاب را انتخاب میکنی ومخاطب خودت را چقدر میشناسی که این کتاب برای او مناسب باشد»
در نهایت وقتی پاسخ های جـدی ندیدم، تلاش کردم کار او را سختتر کنم!
سنگ اندازی من در واقع معرفی چند کتاب بسیار متفاوت از هم بود، توضیح در مورد هریک و اینکه چرا میشود یا نمیشود این کتاب را هدیه داد، اطلاعاتی که میدادم بیش از قبل کار را دشوار میکرد و انتخاب سختتر میشد. در واقع داشتم تلاش میکردم قصـد ِدختر جوان را به خاطر انتخاب «هدیه ای به نام کتاب» به چالش میکشیدم و رویکرد اصلی من در ایجاد این چالش این بود:
«انتخاب کتاب به عنوان هدیه، اصلا کار آسانی نیست، هر چند کار شیک و به روزی است!»
در نهایت با توجه به آنچه دست گیرم شد، تنها یک کتاب از دن.آریلی را معرفی کردم با عنوان: جنبه مثبت بی منطق بودن. همچنین چون حسرت ِ یادگیری و افسوسی که به زبان میآورد را شنیدم و در میان گذاشت، به او سایت متمم را به عنوان محلی برای توسعه مهارتهای فردی روی کاغـذی نوشتم و معرفی کردم؛ به امید آنکه روزی شروع کند و زندگی بهترازقبلی را تجربه کند.
.
توضیح ضــروری و لازم و مهم:
البته ناگفته نماند که «انتخاب کتاب به عنوان هدیه» خود یک فرهنگ ِ ارزشمند و توسعه یافته ای است، همین که این خانم، کتاب را به عنوان هدیه در سبد زندگی خویش انتخاب کرده است، کاری بسیار ارزشمند و قابل تحسین است.
تا اینجای کار من به او و مخاطب او و قـصدش احترام می گذارم و طی نیم ساعتی هم که باهم گپ می زدیم، به طول کار نشان دادم که به انتخاب او هم احترام قائل شده ام و هم چون خوشحالم می خواهم که کمکش کنم.
اما حرف من اینجا به این خانم منحصـرا مربوط نیست، در واقع تلاش میکنم نقـدی بر فرهنگ ِ خوب ِ هدیه دادن کتاب داشته باشم و مجموع نظرات دوستان و اساتید دیگر به عنوان یک گفتگوی فرهنگی باعث رشـد فرهنگی ما باشد.
.
برش سوم: نقدی بر هدیه دادن کتاب
در برش دوم، یک نمونه کوچک از مسئله ای که یک نفر برای خرید یک کتاب و هدیه دادن به یک نفر دیگر داشت، اشاره شد. حال اگر بخواهیم به پیشنهاد خوب اما پرچالش جایگزینی کتاب بجای سررسید و سالنامه توسط یک شرکت و سازمان (همانند بانک) بیاندیشیم، ابعاد این چالش میتواند چند برابر باشد.
سال قبل دم ِ نوروز بواسطه احساس مسئولیتی که داشتم، نوشته ای با این عنوان در نقـد ِ هدیه های نوروزی داشتم:
جایگزین شایسته هدیه ها و سالنامه های نوروزی
چرا این نقد و هشدار جدی است؟
- گاها زمزمه ها و تبلیغات و توصیه هایی پیرامون هدیه دادن کتاب می شنویم. با توجه به حاکمیت رسانهها در جامعه ما و امکان فراگیر شدن این تب در جامعه، می توان متصور بود که چه حجمی از کتاب برای رسالت و ماموریت و تبلیغات و… خریداری و عرضه خواهد شد. از این تب و مـد عمومی، میترسم.
- اگر ما در خاطره خود از غذایی خاطره بـد داشته باشیم در سالهای آتی هم ذهن ما و ناخودآگاه ما از آن غذا پرهیز می کند و به ندرت بسوی آن کشیده میشود، این هشـدار را جدی می دانم از این جهت که اگر جامعه و سازمانهای ما به سوی هدیه دادن کتاب کشیده شوند و به شکل عمومی، کتابهای دریافتی مطالعه نشده و دور ریز یا بایگانی شود، یک رفتار ِ نادرست عمومی را آموختهایم که احتمالا در سالهای آتی هم به شکل ناخودآگاه از کتاب پرهیــز خواهیم کرد.
- ما برای این موارد هماکنون مثالها و نمونههای زیادی سراغ داریم. کافیست سری به داخل سازمانها و شرکتهای بزرگ (عموما با پول نفت زنده هستند) سری بزنید؛ میبینید که سالیانه به تعداد هر کارمند کتابی خاص چاپ شده و در اختیار کارمندان قرار داده شده و توسط همین کارمندان دور ریز شده است (مستقیم داخل سطل آشغال).
.
.
نقد تند ؟
نقـد تند را نمیپسندم، اما احساس میکنم با توجه به رویکردی که در جامعه در حال ایجاد شدن است (هم در سطح شرکتها و سازمانها و هم به صورت فـردی در تک تک اعضا) لازم بود از اصطلاح استفراغ فرهنگی استفاده کنم تا علاوه بر ابعاد قضیه، سرعت در اقدام را هم گوشـزد کرده باشم.
در واقع من استفراغ فرهنگی را یک رویداد فرهنگی و یا جـوّ زدگی گذرا نمیبینم که بعد از دوسه سال به باد فراموشی سپرده شده است، آن چیزی که احساس میکنم این هست که اگر این رویه ایجاد و تکرار شود، ما با یک رفتار عمومی غلط مواجه خواهیم بود که یادگرفته است از سویی به عنوان مـُد کتاب هدیه بدهد و از سویی دیگر کتاب را بایگانی کند یا دور بریزد.
به واقع اگر امروز چالش جامعه ما کم خوانی کتاب است، این چالش می تواند وخیم تر شده و دلزدگی را هم به آن اضافه کرد که دوری فـرد یا افراد را از محتوای آموزشی کتاب، عمیق تر می کند.
تصور کنید همین الان مثلا بانک رفته اید و آنها به شما یک کتاب هدیه می دهند، با توجه به جریان فکری حاکم در سطح مدیریت های کشور، آیا واقعا نمیتوان حدس زد که چه کتابی (محتوایی) را به عنوان هدیه دریافت خواهیم کرد.
از سویی دیگر فکر میکنم پول هوشمند (Smart money) بعلاوه اکوسیستم صحیح عرضه و تقاضا (ونه کاذب) می تواند باعث رشد صنعت نشر بشود و نه فقط تعداد تیراژ و بالا بودن چاپ کتاب، چرا که هر صنعتی در تعامل صحیح ( و نه دستوری و کاذب) میتواند مسیر درست رشد و بلوغ را طی کند.
.
برش چهـارم: در ادامهی برش دوم
اگر این برش را برشی برای نتیجه گیری شخصی (و نه راه حل) در نظر بگیریم، آن را در ادامه برش دوم میاورم که به شکل ویژه مرتبط با خرید کتاب بود. هرچند معتقدم راه حل دادن اصلا کار راحتی نیست و به همین دلیل چند پیشنهاد و تجربه شخصیرا مطرح میکنم:
.
یک) چرا استفراغ فرهنگی؟
نوشته تلخ و تجربهی تلخ نصرالله کسرائیان را در سایت دکتر رنانی خوانـدم، تا حدودی می دانم و شعورم میکشد و می فهمم که درد بیکتابی چیست و نسخه های ۱۰۰ یا ۲۰۰ تایی از یک کتاب یعنی چه، اما همچنان باور دارم راه ِ خوبی که پیشنهاد می دهیم، پرچالش است. امروز باید به این چالش فکر کرد و از الان در خصوص آن گفت و گو کرد. برای همین همچنان بر جلوگیری از استفراغ فرهنگی اصــرار دارم.
.
دو) وسواس داشته باشیم!
باور کنیم هدیه دادن کتاب کار ساده ای نیست. مخاطب باید بتواند با عمق وجود بهترین لحظه های فکری خودش را به کتابی اختصاص دهد که هدیه گرفته است، به همین جهت باید یک وسواس جدی در خـرید و هدیه کتاب داشته باشیم.
گاهی یکیادداشت دو برگی می تواند هدیه بهتری از کتابی باشد که هیچگاه خوانده نمی شود.ربط بین مخاطب و کتاب را حتما درک کنیم. قبل از آنکه کتاب را هدیه بدهیم (یا حتی توصیه کنیم) حتما حداقل ۳۰صفحه از آن را بخوانیم تا هم بفهمیم چه محتوایی دارد و هم بتوانیم شفاهی ۳ دقیقه در موردش صحبت کنیم.
.
سه) خرید کتاب برای شرکت یا سازمان
ماموران خرید سازمانها و شرکتها یا کسانی که تعیین کننده هستند ؛ لطفا توجه داشته باشند که مخاطب کتابی که شما قرار است هدیه بدهید مهم است، نه شما و نظر شما و سلیقه شما.
لطفا تاکید نکنید که روی کتابآرم سازمانی هم چاپ کنند آنهم بزرگ و در مقابل چشم، لطفا کتاب را از صاحبان اندیشه و در بازار رقابت تهیه کنید و نه اینکه سفارش بدهید برایتان بنویسند (مگر آنکه حوزه خاصی باید که نیاز به تالیف و تولید محتوای اختصاصی است)، تلاش برای توسعه فرهنگی باشد و نه محتوای خودتان را به مغز مخاطب خوراندن و پول را جای خاصی هدایت کردن!
.
چـهار) دور ریز نکنید
کتابی اگر هدیه گرفتید و دوست نداشتید، لطفا دور ریز نکنید و حتی بایگانی اش نکنید، می توانید آن را به جای دیگری ببخشید که احتمالا کتابخانه ها و خیرهها می توانند گزینه مناسبی باشند. فقط سعی کنید آنها را بایگانی (آینه دق) نکنید!
در ضمن اگر در نهایت قصد هدیه دادن کتاب دارید و گزینهی مناسب دیگری پیش رویتان نیست، میتوانید به این نکات توجه داشته باشد:
- چگونه کتابی را برای هدیه انتخاب کنیم؟
- چه کتابی مناسب است تا به کسی هدیه بدهیم؟
- کتاب مناسب برای هدیه به یک گروه سنی خاص میتواند معیار خوبی باشد.
- بپرسید و نترسید. از کسی که قرار است برای او کتاب بخرید و هدیه کنید، سوال کنید. باور کنید بهتر است.
- جلد و بستهبندی و کادو پیچ کردن کتاب را زیاد جدی نگیرید. خودِ کتاب به اندازهی کافی زیباست.
.
پنج) چگونه کتاب بخوانیم؟
کتاب ها و آموزش هایی در خصوص چگونگی کتاب خواندن می تواندخیلی بهتر از هدیه کتابباشد! حتی معتقدم نوشته ۵ صفحهای در خصوص چگونگی مطالعه بهتر، میتواند شروع خوبی برای هدیه دادن کتاب باشد.
مثلا نوشته محمدرضا شعبانعلی با عنوان چگونه کتابخوان تر شویم؟ میتواند هدیه خوبی برای مخاطب ما باشد. ضمن آنکه با اشاره به منبع این نوشته مخاطبِ ما با انسان بزرگ و صاحب اندیشهای آشنا کرده ایم. مثلا همین نوشتهای که اشاره کردم، کلی نظر مخاطبان سایت هم در زیرش آمده و می شود یک سری از دغدغههای دیگران را هم در آن مشاهده کرد.
.
شش) محتوای دیجیتال آموزشی را جدی بگیریم
دنیای دیجیتال را جدی بگریریم و محتوای دیجیتال را جدی تر. مطالعه درست و محتوای خوب و تکنولوژی های آموزشی مرتبط و سایتها و متدهای مرتبط با این حوزه، شروع تحول بزرگی را نوید می دهند که به زودی همه گیر و جهانی خواهد شد.
شاید بتوانیم آرام آرام پایان ِ نظام آموزش سنتی را اعلام کنیم. ویدیوی صحبت های سلمان خان موسس آکادمی خان می تواند نمونه خوبی از این رویه جدید باشد
همچنین سایت های آموزشی آنلاین همانند سایت متمم ، سایت مکتب خونه (و همچنین مکتب خونه پلاس) و سایت وب یاد و همچنین همآموز و یا نمونه های انگلیسی و جهانی مثل لیندا ( Lynda ) و همچنین coursera.org را می توان نام برد. البته نمونه های گوناگونی در زمینه های مختلف علوم نیز ایجاد شده است که مثلا یکی از دوره های مجازی روانشناسی دکتر شیری را می توان یکی از نمونه های خوب آن اعلام کرد.
فکر میکنم تهیه و هدیه یک اکانت شش ماههاز یک سایت آموزشی خوب و یاخرید یک دوره خوب آموزشی (صوتی یا ویدیویی)از سایتهای آموزشی که دورههای مجزا هم ارائه می کند، می تواند به عنوان یک هدیه خوب آموزشی در نظر گرفت.
همچنین میتوانید از دورههای آموزشی من در آدرس زیر آشنا شوید و یا از آنها استفاده کنید:
.
هفت) ادامهی آموزش دیجیتال
پیـرو بند شش، فقط به فکر هدیه کتاب نباشیم، دوره های آنلاین و متدهای آموزشی امروزی را می توان از شاهکارهای تکنولوژی نام برد که به به نظر می رسد در جامعه ما آرام آرام جای خود را پیدا می کند.
برای نمونه یک سازمان به جای ارائه سررسید در نوروز امسال، یک محتوای آموزشی خوب از بزرگان توسعه کشور مثلا «جوک های سیاه مانع توسعه» برای مشتریان و یا «مسیر اصلی، عزت نفس» برای کارمندان سازمان را تهیه به طور گستـرده به مخاطبین خود هدیه کنند. این مورد می تواند حق انتخابی هم باشد و مثلا ۱۰۰ دوره متفاوت و متنوع به انتخاب مخاطب باشد.
.
.
پیشنهاد میکنم در کنار «هدیه دادن کتاب» میتوانید به «هدیه محتوای آموزشی ناب و به روز» هم فکر کنید. با توجه به بافت فرهنگی کشور ما و البته با توجه به معیارجهانی رشد ویدیوهای آموزشی؛ این محتواهای جدید آموزشی را هم میتوانید به عنوان یک هدیه بسیار خوب در نظر داشته باشید.
برای نمونه شما میتوانید برای یک نوعروس و داماد یک پکیج ویدیویی آموزش همسرداری، روابط عاطفی پس از ازدواج و… تهیه کنید. یا برای بسیاری از آدمهای ساکن شهرها و درگیر در زندگی روزمره شما میتوانید ازدورههای آموزشی مدیریت زمان به عنوان یک هدیه خوب استفاده کنید. برای یک آدم ولخرج یک دوره هوش مالی بگیرید و یا برای کسانی که تازه صاحب فرزند شدهاند یک دورهی تربیت فرزند. حتی میتوان برای دوستی که به تازگی طلاق گرفته، یا شرکت و کاری راه انداخته هم دورهی مناسبش را پیدا کرد.
.
یک ویدیو طنز از بحران خرید کتاب در ایران
در این ویدیو یک دقیقهای کوتاه به یکی از روشهای خرید کتاب دقت کنیم 😉 ایشان در حال خرید بهترین و مناسبترین کتاب هستند:
.
امیدوارم…
امیدوارم مجموع دغدغه های اینچنینی در نهایت باعث بهبود عملکرد من و ما شود و در کنار هم زندگی بهتری را تجربه کنیم. من از دل بابت طرحهایی که به توسعه فرهنگی و کتابخوانی جامعه منجر شود خوشحال میشوم و امیدوارم با دقت بیشتر در تصمیم گیریها ، نتایج مطلوب تری بدست آوریم.
قرار نبود این نوشته انقدر طولانی شود، بابت طولانی بودنش پوزش می خواهم. هرچقدر فکر کردم که به جای کلمه تند «استفراغ فرهنگی» از کلمات جایگزین دیگری استفاده کنم، ترکیب بهتری به ذهنم نرسید، امیدوارم این عنوان هشـدار آمیز باعث فکر کردن و چاره اندیشی برای این موضوع شود.
برش چهارم آنچه به ذهنم خطور می کرد در این وبسایت شخصی نوشتم، شما اگر پیشنهاد بهتر یا تکمیل کننده یا اصلاح کننده و حتی نقـدی بر این نقـد داشتید، لطفا آن را با من در میان بگذارید.
من روی بحث مدیریت زمان کار میکنم و البته در بخش روزنوشتههای خودم، به مسائل مختلف دیگری میپردازم که این نوشته هم از آن دست بود. اگر علاقمند هستید میتوانید سایر نوشتههای مرا در این مورد در آدرس زیر دنبال کنید:
نقد تند اغلب اوقات خواننده را پس میزند. حتی اگر حرفهای خوبی هم زده باشید. در مجموع مطلبتون حرفهای خوب زیادی خواندم. اما تیتر این مطلب و اصطلاحی که بهکار بردید به نظرم کمی اغراق و زیادهروی بود.
کتاب هدیه دادن هم می تواند خوب باشد. می دونم که ممکنه اهداف دیگهای بجز ترویج فرهنگ کتابخوانی گاهی پشت این قضیه باشه. اما نمیشه به خاطر این موضوع کلا هدیه دادن کتاب را زیر سوال برد.
در کل نگاه من به همه چز خاکستری هست و اعتقاد به حفظ تعادل در هر چیزی را دارم. برای همین با حفظ احترام به نظر شما مخالف این نقد تند هستم. هرچند که لابهلای حرفهاتون چیزهایی هست که باهاش موفقم.
مائده جان سلام
بجز عنوان تندی که جهت اهمیت موضوع (از نظر خودم داشته) به نظر شما کجای متن (کدام پاراگراف یا نوشته) محتوای تند و کلمات تند استفاده کرده ام؟
این پرسش را می پرسم که به دقت متن را باخوانی کنم و ویرایشهای لازم را داشته باشم.
یک نکته هم اینکه:
همانطوری که در متن بالا اشاره کردم من باوری به انتقاد و نقد تند (منظورم بیادبی کردن؛ توهین کردن و رعایت نکردن ادب) ندارم. به واقع، ماهیت فضای آموزشی و گفتمان حاکم، با توهین و بیادبی کردن به شخص یا موضوع متفاوت است.
اما برای رساندن عمق فاجعهای که (منِ نویسنده به گمانم در حال رخ دادن است) باید با کلماتی توانِ ارائهاش را داشته باشم. پس زدن میلیونها نسخه کتاب و دورریز شدن آنها و شکستن حرمت کتاب و کتابخوانی مسئلهی بسیار مهم است که به نظرم باید به آن پرداخت، محکم و قاطع.
امیدوارم وقت دوبارهای برای مرور متن و بیان نقاطِ ضعفِ آن داشته باشی.
ما به این همفکریها احتیاج داریم
سپاس از تو
با مهر
سجاد سلیمانی
مطلب شما را خواندم با اینکه از عنوانش خوشم نمی آید
اما…
همه آنچه گفتید را می پذیریم ولی وقتی قرار است کاغذهای وارداتی بشوند سررسیدهای بی خاصیتی که سر سال باید دورشان بریزی و حتی امکان هدیه دادنش را هم نداری، چرا نباید به جایشان کتاب هدیه داد؟
آنهم در دورانی که به راحتی نمی توانی کتابت را معرفی کنی چه برسد به اینکه بفروشی!
من با هدیه دادن کتاب رایگان مخالفم و واقعا با این مفهوم سرجنگ دارم و اعتقاد دارم که گیرنده آن ارزشی برای هدیه اش قائل نخواهد شد، ولی با توجه به آنچه گفتم کاغذی که قرار است نابود شود و خواهد شد بگذارید حداقل کتاب بشود، شاید کسی با ورق زدن آن چیزی به دانسته هایش افزوده شود و شاید زندگی کسی را متحول کرد.
کتابی دارم که در 11سال گذشته نزدیک به 100هزار جلد از آن را فروخته ام و چندبار شده که مادری و یا پدری تماس گرفته و از اینکه این کتاب کوچک زندگی اش را محتول کرده، با صدای بغض آلود تشکر کرده است.
همین برای من کافی است…
سلام
فقط خواستم بدونم واقعا با هدیه دادن کتاب ، یعنی بی ارزش میشه کتاب و قدرش نمیدونند؟؟؟
خودم بارها کتابهایی هدیه گرفتم که هرگز از ذهنم نرفته و ده بار خوندمشون
این که هدیه رایگان کتاب یعنی بی ارزش دونستن آن فکر میکنم اشتباه باشه…
قطعا با این شکلی که شما گفتید؛ من متن و محتوا و منظوری نداشتهام.
به نظرم باید نیمنگاهی دوباره به متن من؛ هشداری که مطرح شده و پیشنهادات جایگزینی که ارائه شده؛ داشته باشید تا بتوانید این سوال را بازنویسی کنید.
در ضمن؛ شما که در صنعت تبلیغات فعال هستید، به گمانم بتوانید دادهها و بازخورد خوبی را بیان کنید استفاده کنیم.
در نظراتی که برای دوستان نوشتهام و پاسخهایی که دادهام، تلاش شده دیدگاهم شفاف شود.
آقای منصور سجاد، دوست و استاد عزیزم
پاسخ را بعد از ماهها برای شما مینویسم. فکر میکنم یکسال زمان مناسبی بوده باشد که بخواهیم نگاهی دوباره این متن و نقد داشته باشیم.
نکته اول:
من برای قطع این رویه نیست. من هشداری را مطرح کردهام که به گمانِ من؛ اگر فراگیر شود باعث خدشه و آسیبهای جبرانناپذیری به صنعت کتاب و ماهیت کتاب خواهد بود. چاپ میلیونها نسخه کتاب رایگان و پخش کردن آن میان مردم (و عموم کارمندان سازمانها) با توجه به مواردی که بالا گفتهام؛ الزاماً به معنای فرهنگ سازی و ارزش گذاشتن برای کتاب نخواهد بود.
نکته دوم:
به پیشنهاداتِ جایگزین من هم نیمنگاهی داشته باشید.
ارائهی محتوای آموزشی فقط در قالب متن چاپی (و کتاب نیست) میتوان از محتوای دیجیتال نیز بهرهبرداری کرد.
به ویژه در این روزها که صنعت نشر ایران دچار بحران شده است.
امیدوارم این نقد بتواند گفتگویی را ایجاد کند.
با سپاس از شما
سجاد
با بند شش خیلی موافقم.
اصولن کتاب هدیه دادن بسیار سخته. به من که کتاب خون هستم هر کتابی نمی شه داد چون سلیقه تعریف شدهای دارم و معمولن هر کتابی بدن، قبلن خوندم. به کسی هم که کتابخون نیست گاهی مثل فحش دادنه. با خودش میگه نمیشد یک شال برام بخره یا یک شکلات حتی؟؟
ولی جذابیت دوره های اینترنتی هنوز زیاده. بازم البته باید سلیقه طرف رو بدونی.
کتاب هایی که ارگانها و بانکها میدن معمولن به درد بازیافت میخوره.
ما برای بانکها و شرکتها به جز مشتریانمون که باید حتمن سررسید بدیم و اینو از مون میخوان، عیدی کادو میدیم. مثل زعفرون یا پسته. خیلی خیلی هم راضی اند و خیلی خیلی هم ما رو یادشونه. معمولن توی مناسبتها سراغ کادوی ما رو از تحصیلدارها میگیرن! خوب باید دید کادو رو برای چی میدی؟ معمولن کادوی عید رو میدی که طرف خوشحال بشه دیگه! وظیفه ما این نیست که به زور کتابخونش کنیم! و معمولن هم با یک کتاب در عید هرچند بسیار هئوشندانه انتخاب شده باشه چیزی بهش اضافه نمیشه.
دیر دارم پاسخ می دهم باران جان، اما یک نکته را فهمیده ام: سخت گیرتر باید شد!
با توجه به بازخوردهایی که من می گیرم، متوجه شده ام که تقریبا هدیه جمعی و عمومی کتاب فایده ای ندارد و اسراف و تلف کردن خیلی چیزها می شود که مهمترینش ذوقِ مردم برای مطالعه است!
«محتوای اختصاصی» چاره کار ماست که تلاش بسیار برای رسیدن به آن نقطه نیازمندیم.
سلام
با کمال احترام خیلی موافق این جملات شما نیستم
چون واقعا مطالب عمومی وجود دارند که مردم واقعا به مطالعه در تلگرام و فضای مجازی و اونم در گروه ها اکتفا میکنند و وقتی برای کتاب نمیگذارند.
این درنظر بگیرید که سرانه مطالعه بخاطر حجم اطلاعات در فضای مجازی و دیگر عوامل بسیار پایین است و مطمئنا با هدیه دادن یک کتاب که مثلا در راستای موفقیت فردی هستش، نمیتونه ذوق نداشته یک فرد که اهل مطالعه نیست کاهش بده.
چیزی که وجود نداره ، کاهشی هم نداره
اونی هم که ذوق و اشتیاق به مطالعه داره، مطمئنا با هدیه گرفتن کتاب مشتاقانه مطالعه میکنه.
خودم در کار تبلیغات هستم و سالیان سال فعالیت دارم اما سررسید سفارش نمیگیرم.
چون اعتقاد دارم چیز بیهوده ای هستش و همه ما در منزل ده تا سررسید داریم که سر سال میندازیم دور و بلااستفاده میمونه.
اما کتاب لااقل در یک کنج خونه میمونه و شاااااااید روزی توسط کسی ورق زده بشه و بتونه فکری به جنبش در بیاره.
البته با شیوع فایل های الکترونیکی کتاب هم بسیار موافقم و جلوگیری میشه از هدررفت کاغذ و محیط زیست و…
اما با توجه به اینکه حق نشری برای نویسندگان و ناشران محفوظ نیست، فعلا در زمان حال تشویق به خرید کتاب و حتی هدیه دادن بسیار مناسب تر میبینم تا چاپ سررسید…
لازم به ذکر بنده ناشر نیستم…
سپاس
سلام دوست گرامی
از نظر خوب و همراه احترام شما بسیار متشکرم
من همچنان بر ایده خودم پافشاری دارم و اما فکر می کنم باید شیوه ی نوینی برایش یافت. اینجا به عنوان یک راهکار ساده (که باید بسیار پخته شود با شما در میان می گذارم) :
به نظرم می رسد که لازم است ما از تحولات عظیم دنیای «دیتا» برای «شناخت دقیق سلایق افراد» و رسیدن به یک «انتخاب بسیار خوب» برای یک فرد نزدیک شویم. کاری که هم اکنون توسط دنیای عظیم دیتا و تحلیل داده در حال رخ دادن است. من فکر می کنم اگر امکانی وجود داشت و شبکه ای سراسری که ما پس از تحلیل درست آن، بتوانیم علایق و سلایق یک فرد را به خوبی بشناسیم، می توانستیم «کتابی مناسب» برایش خریداری کنیم یا حداقل پیشنهاد بدهیم.
وگرنه همچنان مخالف خریدهای سازمانی (شما بخوان گلهای) و بیهدف هستم و بسیاری از کتابهایی که نابجا هدیه داده میشود چون کالایی خوب است.
در مورد «هدیه یک اکانت شش ماهه»:
قبلا شده خودم یکی دو بار یکماههی متمم هدیه دادم، ولی این هدیه دادن باعث نمیشه به متمم ضربه بخوره؟
طبق مدل ذهنی خودم، راه مفیدتر اینه که آدما بیان مطالبی از متمم رو به صورت آزاد بخونن و بعد اگه شوق داشتن و نیاز به یادگیری حس کردن، برن کاربر ویژه بشن.
اما وقتی هدیه میدیم، یه فرد بدون احساس نیاز میاد مطالب رو میبینه و میخونه. که من دو تا ضرر توش میبینم.
یکی این که خود فرد چون اول احساس نیاز نکرده، مطلب هم براش کمتر جذاب خواهد بود و کمتر پیگیر میشه(شبیه به همون ویژگی شناختی انسانها که به نظرشون موارد کمیاب و دور از دسترس با ارزشترن).
یکی هم این که برا خود مسئولای متمم یه زحمت اضافهای درست میشه که بیان روند ورود و فعالیت این افراد رو بتونن تو مدلشون وارد کنن و تمهیدات لازم رو براش درست کنن. که البته به نظر من مفید هم نخواهد بود و صرفا یه نویز شدید اضافه میشه(اگه به صورت سازمانی و فلهای خریداری بشه).
در مورد استعارهی هضم:
به ندرت میشه غذایی که در دسترسه(به کسی دادیم یا خودش خریده) خورده نشه. اما کتاب این طور نیست. یکی از نالههای کلاسیک اونایی که میرن نمایشگاه کتاب اینه که سال پیش فلان تا کتاب خریدم و همهشو نخوندم. یا به بعضیها میگن امسال نمیرم نمایشگاه چون قول دادم تا قبلیها رو نخونم نرم.
برا همین فرق مشخص، به نظرم این استعارهت اشتباهه.
گرچه اون بخشی که گفتی اگه مردم کتابا رو کنار بزارن و عادت کنن، بد میشه، منم موافقم. ولی خب با انتخاب غیرایدئولوژیکانه و غیرتبلیغاتانه و غیرخصیصانه و غیرپارتیبازانه، احتمال این کار خیلی پایینتره.
کلی کتاب مفید کوتاه است که با احتمال خوبی حداقل برای یکی از اعضای خانواده میتونه جالب باشه.
در خصوص هدیه دادن یک «فضای دیجیتال» به نظرم موفق تر از یک متن مکتوب خواهد بود. از سویی، تلاش من دراین نوشته هشـدار در یک مورد شیوع احتمالی یک رویه ی ناپخته است که عنوانی تلخ هم برایش گذاشته ام. تقدیم یک «محیط آموزشی دیجیتال» مثل متمم، وب یاد و یا حتی فرانش می تواند دست کاربر رابرای سنجیدن با علاقمندیهاش و انتخاب کردن بازتر بگذارد. ضمن آنکه زندگی دیجیتال ما هر روز بیشتر می شود، ارائه محتوای آموزشی در این فضا، می تواند برای بسیاری دیگر ، دسترسی آسان محسوب شود.
یک عقیده دیگری که دارم، توانمندی تولیدات دیجیتال متناسب با مخاطب است، شاید برای مغزی که هیچگاه یا به ندرت مطالعه میکند، یک کتاب خوب هم لذت بخش نباشد یا به ندرت لذت بخش باشد، ولی عموم انسان ها را می توان پای فیلم های آموزشی خوب، درگیر کرده و تحت آموزش برد
در مورد استعاره هضم، فکر میکنم بهتر از این نتونستم پس زدن و کنارگذاشته شدن رو بیان کنم، هر چند معتقدم همیشه میشه بهتر هم عمل کرد ولی خب اینجا یک کتاب نیست که چند روزی (حداقل) من وقت برای نوشته ام بگدارم، به واقع نوشته ها یکباره یا جمعبندی از دغدغه های چند روزه و تیتر زنی است. بازهم بابت این نقد شما ممنونم
اما یک نکته دیگر
گفتی “” با انتخاب غیرایدئولوژیکانه و غیرتبلیغاتانه و غیرخصیصانه و غیرپارتیبازانه، احتمال این کار خیلی پایینتره.”” ببین، تمام ترس من دقیقا همینجاست، چون اینها عموما و اصولا رعایت نمیشه، به نظرم یک پس زدگی و در پی اون دلزدگی عمومی پیش خواهد آمد
بارها کتابهای سازمانی و ارگانی و.. را هدیه گرفته ام که هیچ نداشته اند و فقط «ناقل ایدئولوژی» بوده اند و بس.
و یک ترس دیگر که دارم و تو هم تکرارش کردی این بود:
“” کلی کتاب مفید کوتاه است که با احتمال خوبی حداقل برای یکی از اعضای خانواده میتونه جالب باشه. “” ببین این حداقل برای یک نفر مفید خواهد بود، تلاف مالی و معنوی بسیار زیادی در پی خواهد داشت که به نظرم اصلا سودش به ضررش نمی ارزه و بهتره که وارد این گود نشیم، دور ریز ها و حیف میل های زیاد و دلزدگی های که ایجاد خواهد شد برای یک احتمال در خصوص پذیرش و مطالعه کتاب حداقل از سوی یکی از اعضای خانواده، خطرناک هست