داستان کوتاه من دربارهی خودکشی و لذتهای زندگی مثل صدای خوب و دلنشین هایده….
پردهی اول:
سرکلاس آنلاین، ازم میپرسه که واقعا معنای زیستن چیه؟ چرا باید زنده باشیم؟ چرا خودکشی نکنیم؟ و من کمی بهتزده از این پرسش یهویی، قلم و کاغذم رو زمین میگذارم و شروع میکنم با این دختر زیبا و باسواد و پرتلاش به گپ زدن.
سوالم اینه: لذتهای زندگی برای تو و توی زندگیت چیه؟ چندتایی رو میشماره و با شوق ازشون میگه، مثل خاراندن ِ گلوی گربهاش و صدای هایده.
پردهی دوم:
صبح بیدار میشوم و شبکهی اجتماعیاش را چک میکنم، یکهو صدای هایده پخش میشه و من از عمق جان خوشحال میشوم.
پردهی سوم:
شب مهمانی یک دوست ساختمانساز اما بااخلاق و نکتهدان دعوتم. با موفرفری میرویم برای شام و شادکامی و دیدار دوستان. خیلی خوش میگذره بهمون و نیمه شب برمیگردیم خانه.
خوابمان نمیبرد و از زندگی و لذتهای کوچک زندگیمان صحبت میکنیم. از اخلاق و توجه بیشتر از داراییهای ملموس!
خوابمان نمیبرد و گرم صحبتیم… ساعت نزدیک 5 صبح شده و خواب در چشمانمان نیست و مثل پرندههای صبحگاه، داریم جیک جیک میکنیم… موفرفری میره شیر یا دمنوشی گرم کنه بخوریم و بخوابیم.
پردهی چهارم:
آمدهام روی مبل دراز کشیدهام تا دمنوش گلگاوزبانش دم بکشد.. صدای هایده از صبح در گوشم پیچیده و مانده و سوالی که از او پرسیدم: لذتهای زندگی تو چیه؟
میگم موفرفری جان، امروز چندباری هایده گوش دادم اما سیر نشدم، میشه با صدای قشنگت برام بخونی؟ اولش میگه خستهام صدام در نمیاد.. من اصرار و خواهش و نهایتا شروع میکنه به خواندن و غرق شعر و صدا میشوم. در ذهنم معنای زندگی دوباره نوشته میشود: توجه پرشکوه به لذتهای کوچک…
پرده پنجم:
این متن را مینویسم و صدای ضبط شده را اینجا میگذارم و دکمه انتشار را میزنم و دمنوش خودم را با کیکی میخورم و شادمان میروم پیش همسر موفرفری غرق در خوابم… ولی هنوز نجوای شبانه اش، در گوشم میپیچه: ای عشق من ای عشق من، باید تو باشی آتشم تا تن در این آتش کشم…
ساعت شش صبح شده و شهر تازه بیدار…
صدای نجوای شبانه ما
شعر و ترانه آهنگ هایده ای قبله من خاک در خانه تو
ای قبله من خاک در خانه تو بی منت می مستم ز پيمانه تو
ای قبله من خاک در خانه تو در دام توام بی زحمت دانه تو
من خسته و بيمارم درمان منی شور شعر و آوازی در جان منی
ای تو هوای هر نفس عشق تو میورزم و بس
دل کنده ام از همه کس پناه من تويی و بس
تا در دل تو زنده ام از عالمی دل کنده ام
در خود رها گشتن خوش است در تو فنا گشتن خوش است
ای قبله من خاک در خانه تو در دام توام بی زحمت دانه تو
تويي تويي بهانه ام شاعر هر ترانه ام شعله شوريدگيم تويي تويي زبانه ام
تو نغمه ساز مني صداي آواز مني رمز من و راز مني نقطه آغاز مني
بر جان من آتش بزن اي عشق من اي عشق من
بايد تو باشي آتشم تا تن در اين آتش کشم
من تو شوم تو قصه ها تا من بسوزانم مرا
بي مرگي از تو مردن است اين معني عشق من است
اي قبله من خاک در خانه تو در دام توام بي زحمت دانه تو