زندگینامه محمد دبیری - موسس گروه ساختمانی آفتاب (شیراز) و گروه ساختمانهای لوکس و معمارانه فیبون در شیراز و ایران و امارات و دبی - ایپرود 31 پادکست اکنون با سجاد سلیمانی

محمد دبیری – گروه ساختمانی آفتاب (شیراز) و فیبون – اپیزود 31 پادکست اکنون

این اپیزود درباره محمد دبیری است. طی ده سال بیش از دو هزار واحد مسکونی ساختن و تحویل مردم دادن، اصلا کار کوچک و ساده ای نیست، اون هم کسی که بدون پشتوانه بزرگ و تجربیات خانوادگی قصد شروع کار داشته باشه.

محمد دبیری، موسس گروه ساختمانی آفتاب و فیبون (ساختمان های لوکس و لاکچری) در شهر شیراز زندگی بسیار جذابی داره که این حجم عظیم پروژه های ساختمانی کنارش کوچک دیده میشه.

این گفتگو به نوعی با سفر من (سجاد سلیمانی) به شیراز اتفاق افتاد و وقتی دیدم قصه جذابی کشف کردم، رفتیم روستای پدری محمد و داستان رو از اونجا شروع کردیم.

زندگینامه محمد دبیری - موسس گروه ساختمانی آفتاب (شیراز) و گروه ساختمانهای لوکس و معمارانه فیبون در شیراز و ایران و امارات و دبی - ایپرود 31 پادکست اکنون با سجاد سلیمانی
محمد دبیری – گروه ساختمانی آفتاب و فیبون

تماشای ویدیو کامل گفتگو در یوتیوب

روی دکمه زیر کلیک کنید و ویدیو این گفتگو را بببیند. همچنین میتوانید کانال یوتیوب منو دنبال کنید تا از بقیه گفتگوها مطلع بشید:

زمان بندی ویدیو بالا رو در ادامه براتون آوردم که بدونید در هر بخش در مورد چه چیزهایی داریم صحبت میکنیم:

  • 01:38 – زندگینامه محمد دبیری و معرفی گروه ساختمانی آفتاب
  • 07:42 – داستان زندگی در روستا و تلخی های دوران کودکی
  • 23:13 – چرا وارد دانشگاه شدم؟
  • 30:35 – دلیل انتخاب رشته من چی بود؟
  • 39:17 – شروع ساختمان سازی و ورود به صنعت ساختمان
  • 50:40 – همکاری با املاکی ها (خاطرات تلخ و شیرین) و شروع بازاریابی ساختمان
  • 56:06 – اولین شراکت در صنعت ساختمان
  • 59:04 – خاطره اولین ورشکستگی در کار (کلاهبرداری ملک و زمین)
  • 1:17:06 – تئوری شهر-موزه
  • 1:21:26 – فهمیدم که من، بیزینس خودم نیستم!
  • 1:23:02 –  بیزینس ادامه فکر کارآفرین و مدیریش هست
  • 1:28:25 – درباره گروه ساختمانی شهر شیراز
  • 1:33:43 – مهمترین حادثه زندگی – مواجهه با مرگ و تاثیرش بر کل زندگی محمدی دبیری
  • 1:45:45 – مدل ذهنی طراحی و ساخت ساختمان ها (و سیستم سازی شرکت)
  • 1:51:03 – برندسازی در صنعت ساختمان
  • 1:55:46 – بیزینس مدل گروه ساختمانی آفتاب
  • 2:05:15 – بافت تاریخی شیراز (آسیب ها و راهکارها)
  • 2:18:30 – نگاه فرهنگی، اجتماعی و شهری در ساختمان سازی

شنیدن فایل صوتی این اپیزود

من همه فایل های صوتی پادکست و برنامه های ضبط شده را در کانال کست باکس منتشر میکنم و پیشنهاد میکنم همونجا و داخل برنامه پادکست اکنون رو دنبال کنید که قسمت های جدید هم براتون اطلاع رسانی بشه.

اینجا هم میتونید فایل صوتی قسمت رو بشنوید:

پادکست اکنون در اپلیکیشن‌‎های پادگیر و دنبال کردن ما در شبکه‌های اجتماعی:

پادکست اکنون کست باکس
پادکست اکنون آیتونز
AknonPodcast insta
AknonPodcast telegram

محمد دبیری (درباره مهمان برنامه)

  • موسس گروه ساختمانی آفتاب
  • اجرایی کردن ایده فروش متری ملک در جنوب ایران
  • هم بنیانگذار گروه ساختمان سازی لوکس و معمارانه فیبون

حمایت از پادکست اکنون

قصد دارم پادکست اکنون را فراتر از یک رسانه‌ی گفتگومحور تبدیل کنم و اهداف و آرزوهایی برای آن دارم (مثلا چاپ کتابی از تجریبات مهمانان برنامه و…) که در این راه نیازمند همراهی و کمک‌های شما عزیزان هستم. برای آشنایی با اهداف من و انواع روش‌های کمک به آن، روی دکمه زیر کلیک کنید:

این گفتگو هفته اول فروردین ماه 1403 منتشر شد.

با مهر

سجاد سلیمانی

پادکست اکنون – کلیه اپیزودها

برای دیدن یا شنیدن کلیه قسمت‌های منتشر شده روی دکمه‌ی زیر کلیک کنید تا به صفحه‌ی اصلی پادکست برسید:

Logo AKNON PNG - لوگو پادکست اکنون (بدون حاشیه)

لیست اپیزودهای فصل اول:

در ادامه می‌توانید لینک کلیه‌ی قسمت‌های منتشر شده در فصل اول را مشاهده کنید. روی هر کدام کلیک کنید به فیلم و فایل صوتی آن دسترسی خواهید داشت:

خلاصه اپیزود 31 پادکست اکنون: سفر تحول‌بخش محمد دبیری

این پادکست به گفتگوی عمیق و پربار سجاد سلیمانی، تهیه‌کننده پادکست اکنون، با محمد دبیری، بنیانگذار و موسس گروه ساختمانی آفتاب و فیبونانچی می‌پردازد.

این گفتگو نه تنها به مسیر کارآفرینی آقای دبیری در صنعت ساختمان اشاره دارد، بلکه ریشه‌های عمیق شخصیتی و تحولات درونی او را که منجر به موفقیت‌های بزرگ شده، واکاوی می‌کند.

محمد دبیری در سن ۳۷ سالگی، بیش از ۲۰۰۰ واحد مسکونی را ساخته و تحویل همشهریان خود در شیراز داده است.

نگاهی به پشت صحنه گروه ساختمانی آفتاب

معرفی محمد دبیری و گروه ساختمانی آفتاب سجاد سلیمانی در ابتدای گفتگو، محمد دبیری را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های ساختمانی در ایران معرفی می‌کند. او که خود علاقه‌مند به صنعت ساختمان است، همیشه برایش سوال بوده که چه طرز فکری پشت این گروه قرار دارد.

برخلاف تصور اولیه از یک سازنده بزرگ که “نلنگه و الن گامش نشکنه”، محمد دبیری شخصیتی “داش مشتی” و خودمانی دارد که در طول پادکست با تصاویر کنار جاده و کباب خوردن نیز نمایش داده می‌شود.

بنیانگذار ۲۰۰۰ واحد مسکونی در ۳۷ سالگی تعداد واحدهای ساخته شده توسط محمد دبیری در سن کم، برای میزبان بسیار جذاب بوده است.

این موفقیت در ۲۰ سال فعالیت در حوزه ساختمان‌سازی (از حدود ۱۱ سالگی)، سوالی مهم را مطرح می‌کند: این سفر از کجا آغاز شده است؟.

ریشه‌های موفقیت: دوران کودکی و تأثیرات آن

بخش مهمی از صحبت با محمد دبیری به مرور خاطرات زندگی و اتفاقات گذشته برمیگرده:

زندگی در روستای رودخور: سادگی و محدودیت‌ها

محمد دبیری سفر خود را از روستای رودخور (حسن‌آباد) آغاز می‌کند، جایی که اکنون متروکه شده اما پر از خاطرات تلخ و شیرین است. او تا کلاس پنجم ابتدایی در خانه‌ای کاهگلی زندگی می‌کرده که بدون آب، برق و گاز بوده است.

این دوران، با وجود سادگی و استفاده از محصولات محلی مانند بنه، آلوک و کشک، با محدودیت‌های مالی و معیشتی همراه بوده است. او از خاطرات شیرین کودکی‌اش از “دکون فیروز” (تنها مغازه روستا) می‌گوید که به همراه برادرش، گندم و جو را برای مبادله کالا به کالا می‌بردند تا بتوانند خوراکی تهیه کنند.

شکل‌گیری عقده‌ها: احساس «به‌دردنخور بودن»

دوران کودکی محمد دبیری سرشار از خاطرات تلخ، مقایسه شدن، کتک خوردن و درک نشدن است. او در خانواده‌ای بزرگ شد که ملاک موفقیت یا کار فیزیکی خوب یا درس خواندن خوب بود. محمد نه اهل کار فیزیکی بود و نه درسش خوب بود (در حد متوسط).

این وضعیت، باعث شد که تصور “آدم به دردنخور” بودن در ذهنش شکل بگیرد. این تصور به حدی عمیق بود که خانواده و فامیل نیز آن را پذیرفته بودند.

همبازی شدن با محمد به دلیل این پیش‌فرض، “جرم” محسوب می‌شد. او بارها به خاطر احساس بی‌فایده بودن، قصد خودکشی داشته و می‌خواسته خود را به چاه بیندازد.

حتی در سنین نوجوانی نیز این حس “هیچی نیستی و به هیچ دردی نمی‌خوری” او را رها نمی‌کرده است. کتک خوردن از پسرعموها و عدم حمایت خانواده در این مواقع، عقده‌های عمیقی را در او ایجاد کرده بود.

نقطه عطف: مسیر تحول از دبیرستان تا دانشگاه

طرد شدن از مدرسه و آغاز راهی نو در دبیرستان، به دلیل درس‌های ضعیف و شرارت‌ها، معاون مدرسه به پدرش توصیه کرد که محمد را از مدرسه ببرد و به روستا برگرداند تا در کشاورزی و دامداری کار کند.

این اتفاق، برای محمد یک “تلنگر” بود. او حس می‌کرد “جام اینجا نیست” و نمی‌خواهد در فضایی بماند که خاطرات تلخ گذشته را تداعی می‌کند.

پس از “طرد شدن” از مدرسه، به نی‌ریز رفت و شب‌ها با هزار منت نزد یکی از دوستان طلبه‌اش می‌خوابید.

انگیزه پنهان:

تحصیل برای تأیید اجتماعی در نی‌ریز، یک روزنامه‌فروشی را دید که مجله‌ای با عنوان “شادکامی و موفقیت” می‌فروخت. کلمه “موفقیت” او را جذب کرد. او که نه به درس علاقه داشت و نه اهل کار بود، تصمیم گرفت برای اینکه “دوستش داشته باشند” و “عقده‌ها را بپوشاند” درس بخواند.

او با تلاشی بیش از حد، وارد دانشگاه دولتی شد و این اولین “لایک”ی بود که در زندگی‌اش می‌گرفت. با این حال، هنوز برخی از قدیمی‌ها تصویر ۳۰ سال پیش او را در ذهنشان داشتند.

اولین گام‌های کارآفرینی در سال ۱۳۹۱ در دانشگاه، محمد با این فکر وارد شد که پولدار شدن یکی از راه‌های موفقیت است. او از دیگران می‌پرسید چگونه پولدار شوند و از طریق مشاهده‌ی معدن‌داران به این نتیجه رسید که “مهندسی معدن” بخواند، با این باور که این رشته او را به ثروت می‌رساند.

هدف اصلی او از پولدار شدن، پاسخ دادن به “عقده‌های دوران کودکی” بود. کسب و کار او در سال ۱۳۹۱ آغاز شد. در آن زمان، ملاک موفقیت، پولدار شدن و داشتن دستاورد مالی بود تا مردم او را تحسین کنند. او با ۲ میلیون تومان وام قرض‌الحسنه از پدرش، یک شرکت فنی مهندسی ثبت کرد و کار خود را با پروژه‌های بازسازی کوچک شروع کرد. برای تامین مالی، از چک‌های مدت‌دار و اعتبارات دیگران استفاده می‌کرد.

گروه ساختمانی آفتاب: چالش‌ها، شکست‌ها و رشد

شروع با ۲ میلیون تومان و اولین پروژه بازسازی اولین پروژه او، بازسازی یک مهمان‌سرا بود که سود ۴-۵ میلیون تومانی داشت. اما در این پروژه، “گند زد” و آن را درست به سرانجام نرساند. این باعث شد که پروژه‌های بعدی را از دست بدهد و بنگاه‌داران او را “آدم درستی نیست” بدانند.

درس‌های ارزشمند از شکست‌ها این تجربه، به محمد یک درس بزرگ داد: “سودت را کمتر کن، حتی ضرر کن، ولی کارت را درست انجام بده”.

او بعدها، داوطلبانه و از جیب خود، به مدت یک تا دو سال به دنبال اصلاح پروژه خراب شده‌اش رفت تا آن خاطره بد را پاک کند. این رویکرد جدید، منجر به اعتماد شرکت‌های دولتی به او شد و پروژه‌ها را بدون تشریفات به او می‌دادند.

ورود به شیراز: شهری غریبه، مسیری پرفراز و نشیب محمد دبیری به توصیه پدرش که نی‌ریز کوچک است، تصمیم گرفت به شیراز برود.

ورود به شیراز برای او مانند رفتن به “کشور کنیا” بود، جایی که هیچ‌کس را نمی‌شناخت، آدرس بلد نبود و ارتباطی با شهرداری نداشت.

او با ۲۰ میلیون تومان، به دنبال زمینی برای شروع بود و بدون فکر به سودآوری یا توانایی ساخت، فقط به شروع کردن فکر می‌کرد. ارزان‌ترین زمین را در شهرک فرهنگیان شیراز پیدا کرد.

ساختن شبکه و اولین شراکت با آقای جمالی او زمین را با کمک مالی پدر، برادر و دایی‌اش خرید. برای تامین هزینه‌های پروانه و ساخت، خواهرش نیز در پیش‌فروش یک واحد مشارکت کرد.

محمد با ساختن روابط دوستانه و حتی همراهی آقای جمالی در رفتن به مسجد و مراسم مذهبی، اعتماد او را جلب کرد. همچنین برای جذب مشتری در شیراز، آگهی در روزنامه‌ای در نی‌ریز منتشر کرد که اولین تجربه بازاریابی‌اش بود.

بنگاه‌داران املاک شیراز او را جدی نمی‌گرفتند و حتی برخی او را از بنگاه خود بیرون می‌کردند. محمد برای به رسمیت شناخته شدن توسط بنگاه‌ها، یک معامله صوری ترتیب داد و به بنگاه‌دار کمیسیون داد تا برایش مشتری بفرستد.

اما مهم‌تر از آن، ارتباط نزدیک با مشتریان اولیه بود؛ او آنها را به خانه‌اش دعوت می‌کرد، با آنها دوست می‌شد و همین مشتریان “سفیر او” می‌شدند و برایش مشتری جدید می‌آوردند. این شبکه ارتباطی قوی، به او کمک کرد تا با آقای جمالی در منطقه ۶۰۰-۷۰۰ واحد بسازند و بفروشند.

مواجهه با کلاهبرداری و احیای اعتبار در اوج موفقیت، محمد و شریکش با شکست تلخی مواجه شدند. آنها زمینی جعلی خریدند و تمام سودی که در طی چند سال به دست آورده بودند، از دست رفت. این اتفاق، شب‌های بی‌خوابی را برای او رقم زد و احساس کرد که “سلول‌های مغزش کشته می‌شوند”.

آنها مجبور شدند برای حفظ اعتبارشان، این اتفاق را از دیگران مخفی نگه دارند. این تجربه سخت، باعث شد که کارشان را از صفر آغاز کنند و به جای خرید زمین، به سمت پروژه‌های مشارکت در ساخت بروند.

با این حال، این اتفاق باعث شد که محمد دبیری بفهمد “قابلیت پول‌سازی” و “روش پول درآوردن” مهم است، نه صرفاً داشتن زمین یا ماشین. او و شریکش در شهرک شهید بهشتی، نزدیک به ۴۰۰ واحد (و حتی تا ۵۰۰ نفر) را خانه‌دار کردند. در این دوره، کسب و کار برای محمد “موضوع مرگ و زندگی” شد و هویتش با آن “عجین” شده بود.

تحول درونی و هویت جدید: از محمد سابق تا محمد اکنون

حادثه هواپیما و کشف ریشه‌های ترس نقطه عطف زندگی محمد دبیری، حادثه موتور هواپیما در سال ۱۳۹۵ بود. پس از این حادثه، او دچار فوبیای شدید پرواز شد و به مدت چهار سال، حتی برای سفرهای خارجی، به جای هواپیما از کشتی یا راه‌های زمینی استفاده می‌کرد.

او به روانکاو مراجعه کرد و ریشه این فوبیا به حادثه چپ کردن ماشین در ۸ سالگی در روستا بازگشت داده شد. این اتفاق، باعث آسیب دیدگی ذهن او در کودکی شده بود و حادثه هواپیما، تنها “محرکی” برای بروز آن فوبیا بود.

آگاهی از خودمحوری و منیت این تجربه، محمد را به سمت “خودشناسی” هدایت کرد. او متوجه شد که پشت هر خروجی و دستاوردش، “ریشه‌ای در گذشته” و “داستان‌هایی تلخ و شیرین” وجود داشته است.

او به این آگاهی رسید که تمام جوانی‌اش را “خرج پاسخ به دوران گذشته” و “عقده‌ها” کرده است. هدف واقعی او از ساختن ۲۰۰۰ واحد، “تایید گرفتن” و “انتقام سخت” از کسانی بود که او را “آدم به دردنخور” می‌دانستند و بازی‌اش نمی‌دادند.

او فهمید که “خدمت” و “کمک کردن” تنها ادبیات ظاهری بوده و در عمق، “پولدار شدن” و “خودمحوری” موتور محرک او بوده است.

بیزینس و هویت: جدایی کسب و کار از «من» آگاهی محمد به خودمحوری و منیتش، “نقطه عطف” زندگی او بود. او دریافت که “هر چیزی که از آن آگاه نباشی، تو را اداره می‌کند، ولی هر چیزی که از آن آگاه باشی، تو آن را اداره می‌کنی”.

این آگاهی باعث شد که او کسب و کارش را از هویت و شخصیت خود جدا کند. او متوجه شد که بسیاری از اشتباهات و زیان‌ها در کسب و کارش، ناشی از “خودمحوری” و “شخصی کردن مسائل” بوده است.

با عبور از این حالت، او توانست مسائل را از “نگاه دیگران” ببیند و به سودآوری بیشتری برسد. این تحول درونی، باعث تغییر در سازمان نیز شد؛

به عنوان مثال، در جلسات هیئت مدیره، تصمیمات بر اساس “منافع جمعی” و “هم‌صدایی” گرفته می‌شود، نه فقط نظر محمد.

فیبونانچی: معماری فراتر از سود

صندوق سرمایه‌گذاری هوشمند در صنعت املاک گروه آفتاب در حال حاضر، دیگر صرفاً یک گروه ساختمانی نیست، بلکه یک “صندوق سرمایه‌گذاری در صنعت املاک” است.

تعریف آنها این است که “ما ساختمان‌سازیم، اما کار اصلی ما هدایت جریان نقدینگی در یک زمین بازی مطمئن به نام صنعت ساختمان است”.

آنها برای اولین بار در شیراز، “فروش متری ساختمان” را راه‌اندازی کرده‌اند که به افراد حتی با ۱۰۰ میلیون تومان نیز امکان سرمایه‌گذاری می‌دهد. این رویکرد، “نگاه اجتماعی” و “فراتر از خود” را در صنعت ساختمان نشان می‌دهد.

خدمات نوین: فروش متری و گارانتی ۱۰ ساله گروه آفتاب برای مشتریان خود، خدمات متنوعی ارائه می‌دهد:

  • فروش متری: امکان سرمایه‌گذاری با پول‌های خرد در پروژه‌های مختلف.
  • پروژه‌های آماده: برای کسانی که به دنبال واحد آماده هستند.
  • پروژه‌های اداری و لوکس: با “لایف استایل” خاص برای قشر مرفه.
  • برنامه‌ریزی برای توسعه بین‌المللی: ورود به بازار امارات (دبی) در سال آینده.
  • پلتفرم آنلاین MD: برای سرمایه‌گذاری آسان‌تر.
  • گارانتی ۱۰ ساله ساختمان: یک مفهوم جدید و “خیلی کم” در این صنعت. این گارانتی شامل رفع هرگونه عیب و ایراد در ساختمان، حتی مواردی مانند چکیدن سقف یا پریدگی سرامیک است. رضایت مشتری، شاخص کلیدی عملکرد (KPI) برای تیم خدمات پس از فروش است. این گارانتی، محصول تحول و شناخت خود و عبور از خودمحوری است.

معماری هنرمندانه و خلق تجربه فراتر برند فیبون، که از “محمد سابق عبور کرده”، دیگر به دنبال خودمحوری نیست. هدف اصلی آن، “خلق احساس خوب” و “تجربه فراتر” برای مشتریان است، نه صرفاً پول یا برند.

به عنوان مثال، در “برج V” (از مجموعه فیبون)، فضای لابی به “آرت گالری” تبدیل شده است. این کار با هزینه و صرف‌نظر از سود حاصل از تبدیل مشاعات به واحد مسکونی انجام شده تا پیوندی بین کار و هنر ایجاد شود. فلسفه آسانسور پانورامای این برج نیز، تداعی “چشم‌انداز” برای کسب و کارهای ساکنین است.

پروژه‌های لوکس با نگاهی متفاوت (پروژه خلبانان شیراز) پروژه‌های لوکس آفتاب مانند “پروژه خلبانان” در خیابان خلبانان شیراز (در یکی از بهترین لوکیشن‌ها)، به “سلیقه مخاطب” احترام می‌گذارد. این پروژه‌ها با نماهای کلاسیک پر از جزئیات و ظرافت، برای مخاطبانی جذاب هستند که به دنبال “نوس” و “دیتیل” هستند.

در این پروژه‌ها، ۸۰۰۰ تا ۹۰۰۰ متر فضای مشاعات (شامل زمین بازی، سالن اجتماعات، گیم کلاب و…) برای رفاه ساکنین در نظر گرفته شده است. این تنوع در کار، از انبوه سازی اکونومی گرفته تا پروژه‌های لوکس، نشان‌دهنده احترام به سلیقه مخاطبان مختلف است.

مسئولیت اجتماعی و نگاه به شهر شیراز

نگاهی نو به بافت تاریخی شیراز محمد دبیری پس از تحول درونی‌اش، دیگر مانند گذشته تنها به سود و قدرت فکر نمی‌کند.

او اکنون به “مسائل شهری” اهمیت می‌دهد و دغدغه‌اش “بافت تاریخی شیراز” است. او بافت تاریخی را “مجموعه‌ای درهم تنیده از مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی” می‌داند.

دفاع از هویت شهری در برابر تخریب‌ها دبیری از “تخریب‌های گسترده” بافت تاریخی توسط شهرداری‌ها در گذشته، به دلیل اولویت دادن به مسائلی مانند دسترسی آتش‌نشانی انتقاد می‌کند.

او معتقد است که زیبایی بافت، در همین معابر تنگ است و بافت، “جریان زندگی” خود را دارد.

او همچنین از “تصویر نادرست” که تلویزیون از بافت تاریخی شیراز نشان می‌دهد (متمرکز بر افراد بزهکار و معتاد) انتقاد می‌کند و معتقد است این تصویر، توریست‌ها را می‌ترساند و هویت اصلی بافت را پنهان می‌کند.

او از صادق هدایت و داستان “داش آکل” به عنوان نمونه‌ای از خدمت به هویت بافت تاریخی یاد می‌کند.

پروژه‌های بافت تاریخی و حمایت از هنر محمد دبیری در گفتگوی خود، به ملاقات با استاد اسیری، خاتم‌ساز در بافت تاریخی و هادی ستایش از “خانه هنر ستایش” در محله سنگ سیاه اشاره می‌کند. هادی ستایش، کارگاه خاتم‌سازی خانوادگی‌اش را به “اقامتگاه هنرمندان” (آرت رزیدنسی)، گالری و کافی‌شاپ تبدیل کرده است.

این مثال‌ها، نشان‌دهنده “جریان زندگی” و “پویایی” در بافت تاریخی است. دبیری همچنین از اتفاق غم‌انگیز قطع شدن “درخت آرزوها” در شیراز یاد می‌کند، درختی که برای بسیاری خاطره‌ساز و نماد هویت شهری بوده است.

او در یکی از پروژه‌های بزرگ ۶۰ هزار متری خود، با الهام از “چهار فصل بودن شیراز و باغ‌هایش”، به دنبال خلق اثری برای شهر است. او رویکردی متفاوت با سازندگان سنتی دارد که تنها به “فروش تراکم” و “پول درآوردن” فکر می‌کنند.

چمران، نماد شهرسازی هوشمند به اعتقاد محمد دبیری، بلوار چمران شیراز، نمونه‌ای بارز از “رفتار هوشمندانه با شهر” و “برندسازی شهری” است.

با وجود پتانسیل ساخت و ساز در اطراف آن، این بلوار بدون سازه‌های بلندمرتبه و با حفظ فضاهای سبز (باغ‌های دو طرف پیاده‌رو سلامت)، زیبایی خاصی پیدا کرده است.

او به حضور پرندگان مهاجر در رودخانه خشک چمران در فصل زمستان نیز اشاره می‌کند که منظره‌ای جذاب را رقم می‌زند.

سفر بی‌انتهای خودشناسی

آگاهی به عنوان یک تمرین مداوم در پایان گفتگو، سجاد سلیمانی از محمد دبیری می‌پرسد که آیا او اکنون “شفا یافته” است. محمد دبیری پاسخ می‌دهد که خودشناسی، “کوهی بدون قله” است و قرار نیست به نقطه‌ای مشخص برسیم.

او ادعا نمی‌کند که شفا یافته است، بلکه می‌گوید زندگی‌اش به دو شقه “محمد سابق” و “محمد اکنون” تقسیم شده است. “محمد اکنون” آگاه است و در “تمرین عبور کردن از محمد سابق” قرار دارد. این آگاهی، یک “تمرین از جنس آگاهی” است که دائماً ادامه دارد.

این گفتگو، نگاهی عمیق به پشت پرده موفقیت‌های بزرگ محمد دبیری و گروه ساختمانی آفتاب ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه تحولات درونی یک فرد می‌تواند به تغییرات بنیادین در رویکرد کسب و کار و حتی نگاه به جامعه و شهر منجر شود.

این سفر از ناخودآگاهی و عقده‌ها آغاز شده و به سمت آگاهی، مسئولیت‌پذیری و خلق ارزش‌هایی فراتر از سود می‌رود.

محمد دبیری با جدایی از هویت گذشته و پیوستن به “اکنون”، به مثابه معمار برجسته‌ای است که نه تنها بناهای فیزیکی، بلکه بنای شخصیت خود را نیز با آگاهی و هنر بازسازی کرده است، و هر آجر از ساختمان‌هایش، بازتابی از درک عمیق‌تر او از زندگی و مسئولیت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.