قصه ی این نوشته از این جا شروع شد که : امروز جمعه خیلی خوبی بود، تقریبا به عموم کارهای خودم رسیدم. الان ساعت ۲۲:۳۰ هست و من تازه رسیدم خانه. برای خرید رفته بودم بیرون اما موفق نـشدم و خسته رسیدم خانه. دراز کشیده بودم تا نفسی تازه کنم، هوس گرفتن عکس سلفی کردم و عکس زیر رو گرفتم و توی اینستاگرامم هم منتشر کردم:
.
اما به نظرم جای بحث و نظر خیلی بیشتری می تونه داشته باشه. اونچیزی که واقعا منو درگیر خودش کرد، زیبایی منحصر به فـرد فرش بود. ذهنم و تخیّل من به سالهای دور گذشته رفت. اینکه چطور نیاکان ما، طی قرن ها، با یک خـرد و خواست ِ جمعی، با بکار بردن ذوق هنری و دم ِ دستی ترین مواد و متریال موجود، بهترین پاسخ رو به نیازهای زندگی خودشان داده اند.
در گذشته در ته مانده خاطراتم دارم که یکی از محدودیت های هنری در کشورهای اسلامی، ممنوعیت بکاربردن شکل جانداران در محیط زندگی در قالب نقاشی و مجسمه و … بوده که قطعا بهترین پاسخ به چنین باور و محدودیت داده شده و نقوش مکانهای سنتی و آثار صنایع دستی همانند فرش به خوبی نمایانگر آن است.
هویتِ فـردی و ملّی را هم می توان به چنین زیرساخت غنی و پرآوازه ای گره زد. و مثلا بـــرند ملی را به فرش یا قالی ایرانی گره زد.
از سویی دیگر، در مطالعات مباحث مرتبط با توسعه، در یکی از سخنرانی های دکتر رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، بحث سلبریتی ها (به انگلیسی Celebrity ) مطرح شد و ایشان با نگاه توسعه محور، داشته های بزرگ و غنی ایرانیان را گوشــزد می کردند و اینکه ما باید قدردان آنها باشیم و از آنها برای اجماع سازی در راه توسعه و آبادانی استفاده کنیم. البته در آن سخنرانی من یاد نـدارم که فرش ایرانی را هم نام برده باشند، اما فکر میکنم با تعریفی که ایشان ارائه کردند، فرش ایرانی قابلیت سلبریتی شدن دارد و پتانسیل های نهفته در آن برای اجماع سازی و فهم مشترک ملی (یا بخش بزرگی از ملت) حول یک محـور و خواسته برای نیل به هدف یا اهدافی را به خوبی داراست.
من سواد ِ عمیقی در این باب نـدارم، اما نظر شخصی و کم دانش خودم را می توانم ارائه کنم که قطعا نقـد هم بر آن وارد است، و آن اینکه پتانسیل های فرش ایرانی خانه های ما، قابلیت جهانی شدن دارند.
به عکس زیر نگاه کنید:
هزاران هنر و ابداع و میراثِ نهفته حاصل زحمتِ یک ملت در این عکس وجود دارد، که در پایان می توانیم محصولی منحصر به فـرد را در طول قرن ها مشاهده کنیم که موزه های فرش ایرانی در دنیا، گواه این مسئله است:
اما خب، بحث فرش ایرانی که میراث صدها ساله ایرانیان است که در طول این قرن ها دستخوش تحول و جذب ایده ها و فرهنگ ها دیگر هم شده، بسیار گستـرده و خارج از توان و سواد من است. اما من نگاهی توسعه محور برای ایران امروز با استفاده از پتانسیل های فرش ایرانی دارم. میگویم می توانیم بخشی از مشکلات امروز ایرانمان را با چنین داشته هایی رفع کنیم
منظور من، پتانسیل های موجود در هنری است که در فرش ایرانی زنده است، فرش دستباف یا ماشینی بودنش الان محل بحث من نیست، اینکه تقریبا همه ایرانیان با فرش یک دوستی و سنخیت فرهنگی دارند، جای بحث نیست، اما اینکه آیا این اجماع توانایی یک حرکت جمعی برای رشـد و توسعه (ضمن ِ نگهداشتن میراث عظیم فرش ایرانی) را داراست؟
خب اجازه می خواهم با چهـار سوال، هـدف از اجماع مدنظر خودم را مطرح کنم:
۱- آیا خانه ایرانی بدون فرش وجود دارد یا سراغ دارید خانه ای که یک فرش ایرانی (دستباف یا ماشینی، روی زمین یا سینه دیوار) در آن خودنمایی نکند؟ اگر آری، فکر میکنید چــرا؟
۲- چند خانه بر روی کـره زمین وجود دارد؟ طی سی سال آینده، ما ایرانیان چه تعـداد از این خانه ها را می توانیم مزّین به فرش ایرانی (حتی تابلو فرش) کنیم؟
۳- اگر هـدف بالا را دنبال کنیم، دست آوردهای فرهنگی، اقصـادی و اجتماعی که نصیب ما می شود چیست؟ قدرت نـرم تعریفی جـز این می تواند داشته باشد؟
۴- فرش ایرانی، این میراث گرانبها و پرمحتوای ما، چه ارتباطی می تواند با صنایع و هنـرهای دیگر داشته باشد؟ آیا روح ِ فرش ایرانی می تواند در خودروسازی، معمــاری و لباس دمیده شود و طرحی نو دراندازد؟
.
.
پی نوشت اول: اینها بداهه نوشته های یک جوان است که در پی گرفتن یک عکس به ذهنش می رسـد، قطعا این بحث می تواند به شدت توسعه یابد از ابعاد مختلف مورد بررسی واکاوی قـرار گیـرد و پتانسیل های نهفته آن، با رویکـردهای نوین سنجیده و بازآفرینی شود. من بجز عکس اول که خودم در اون هستم، دوباره یه عکس دیگه از گوشه فرش گرفتم که واقعا فکر میکنم ارزش نگاه کردن چندباره را دارد:
پی نوشت دوم: وقتی به صـدای آواز استاد شجریان گوش میدهم و به فرش خانه ام نگاهی می اندازم و به دست خط خودم دقت میکنم، یک روح را در سه شکل مختلف می بینم. برای سوال چهـارمم، فکر میکنم اگر به شدت و جدیّت پیگیر آن باشیم، طی پنجاه سال آینده، حرفهای نویی برای گفتن خواهیم داشت.
پی نوشت سوم: امیدوارم بتوانم طی ۵ سال آینده با افزایش سواد خودم در این زمینه، بتوانم بیشتر از امروز در موردش صحبت کنم. ارزشش را دارد.
تو عصری که ما زندگی می کنیم کمتر جوونی پیدا میشه که موقع سلفی گرفتن ذهنش بره سمت نقش و نگار فرش زیرپاش و این چنین استادانه افکارشو به تحریر بیاره.
شاید اونقدر فرش ایرانی به وفور دور و برمون هست دیگه کمتر بهش دقت میکنیم و عمیق میشم ببینیم چی میگذره.
ولی اگه با چشم دل و به دور از روزمرگی نگاه کنیم میبینیم همچین نقش و نگاری واقعا بی نظیره!
به راستی که شایستگی حضور هر چه بیشتر و موثرتر در عرصه جهانی رو داره،فرشی که حاصل تلاش و زحمت بوده و هنوز بعد از گذشت این همه سال نتونستیم جایگزینی براش پیدا کنیم…
شاید نیاکان ما اینقدر ماهرانه برحسب نیازشون دست به خلق چنین چیزی زدن و با گذشت زمان و برحسب فرهنگ و رسوم مردم در دوره های مختلف اونقدر نقش و رنگ های زیبا وارد این هنر شده که چیزی نمیتونه جاشو بگیره.
واسه همینه که شمای ایرانی الان با قدرت میگی فرش و قالی ایرانی توانمندی celebrityشدن رو داره..بی شک که همینطوره و این میتونه زمینه ساز تلاش و به دنبال اون توسعه بیشتر در این هنر باشه.
هر چقدر که بتونیم بیشتر این هنر رو در سطح جهانی معرفی کنیم و اونو بشناسونیم میتونیم هنرمندانمون رو هم تشویق کنیم که ایده های جدیدی رو وارد کنن و زمان بیشتری رو اختصاص بدن برای خلق سبک های نو.
فرش ایرانی جزئی از فرهنگ و تمدن چند هزار ساله ماست که باید سعی خودمون رو بکنیم که بیش از پیش زنده نگهش داریم و هر روز شاهد رشد و توسعه این هنر ملی باشیم که قطعا این خودش میتونه عامل مهمی برای رشد اقتصادی و البته فرهنگی ایران در جهان باشه.
ممنون خانم دوستی، راستش، فکر میکنم نوشته من تاثیری روی عالم ِ فرش ِ ایرانی نـداشته باشه. در واقع، در خوش بینانه ترین شکل ممکن، ممکنه جرقه ای در ایجاد یک لاین و خط جدید فکری برای نگاه و کشف فرصت های فرش ایرانی باشه
اما آن چیزی که اهمیت داره، خودم و ذهن خودم هست که با درگیر شـدن و پرداختن به چنین موضوعاتی، رشـد رو تجربه میکنه و احتمالا در آینده در جای دیگری از زندگی من موثر واقع بشه.
اما باور دارم جرقه این ایده و فکر، فرصت رشـد رو در ذهن من پیدا کرده و من هم همزمان با آن، شاهد رشد خودم خواهم بود. اصرار من بر پرداختن به موضوع، به نوعی ریشه در من ِ ایرانی ِ است تا فرش ایرانی، و همزمان هم آرزوی آن را دارم که شاید در این راه و در این زمینه حرف خوبی زده باشم و ایده ای با امکان رشد ارائه کرده باشم.