لحظه نگار عکس هایی هست که با موضوعات مختلف میگیرم و در وب سایتم منتشر میکنم. امروز قصد دارم متن کوتاهی را که مربوط به «فرهنگ سازمانی و تعامل با مشتری» است را در میان بگذارم.
داستان این عکس
امروز که نوشته ی « دو ابزار جادویی کارمندان در تعامل با مشتری» را منتشر کردم، در مرور کامپیوتر خودم این عکس را دیدم که تقریبا دو سال قبل گرفته بودم.
کمی ذهنم درگیر شد و به مدل های رفتاری ممکن در تعامل با دیگران داشتم فکر می کردم. به نظرم ما برای داشتن کشوری که از رضایت نسبی عمومی برخوردار هست، باید از خودمان و رفتارهای کوچک شروع کنیم و گام های اندک برداریم.
خیلی زیاد به عکس زیر نگاه کردم، خیلی حرف ها از ذهنم مرور شده و بارها و بارها ذهنم درگیر تحلیل ابعاد احتمالی که باعث نوشتن چنین برگه ای میشه، بوده و در نهایتا جمعبندی فردی داشتم.
عکس مد نظر
توضیحات من
توضیحش این هست که من شب عید جابجا شدم و در محل کار جدیدم مستقر شدم. شب عید بود و من بر حسب عادت تقریبا از ۱۰ روز مانده به عید به همه مشتریان خودم عید رو تبریک می گفتم. این دوستمون هم اشرافی بر مدل رفتاری من نداشت، به قول خودش سرسام گرفته بود، چون تازه کنار هم کار می کردیم، روش نمی شد تو روم بگه، برای همین طی یک تذکر کتبی برای من نوشت:
مشتری باید بگه سال خوبی داشته باشی نه کارمند میشه خواهش کنم این لفز (لفظ) تکرار نکنی؛ اگه امکان داره
من از کارش تعجب کردم، کمی کنترل شده تر رفتار کردم، اما خب این تذکر تند برای همیشه در ذهن من ماندگار شد. دوسالی میشه آرشیو کردم و دارمش، گفتم شاید بعد از این همه مدت، زمان خوبی باشه برای منتشر کردنش. .
پینوشت:
یک زمانی من کارمند موسسه اعتباری ثامن و سپس بانک انصار بودم که بعدها بدلیل تمرکز روی معلمی و آموزش استعفا دادم و از مجموعه خارج شدم.
این مطالبی که دربارهی روشِ برخورد با مشتریان عصبانی و پرخاشگر و طلبکار مینوستم به خاطر عمری است که روزگاری درموسسه مالی و اعتباری و بعدها بانک انصار گذاشتهام. روزگاری که استراتژی محتوا و تولید محتوای دیجیتال مد نبود، به شکل شخصی و در منزل برای موسسه تولید میشد.
برای خواندن همهی نوشتههای من به عنوان کارمند بانک اینجا را کلیک کنید
اگر میخواهید عکسهای دیگری که میگیرم و چند خطی دربارهی آنها مینویسیم را مطالعه کنید، پیشنهاد میکنم به بخش «لحظه نگار» مراجعه کنید
.