بخش اول:
یک توصیهی ساده اما مفید برای مطالعه اخبار عنوان نوشته استاد عزیز محمدرضا شعبانعلی است در خصوص مطالعه اخبار. مدتهاست قصد داشتم مطلبی را منتشر کنم و ای کاش قبل از انتخابات ریاست جمهوری منتشر میکردم (تاثیر بالاتری نداشت، اما خودم احساس بهتری داشتم).
محمدرضای عزیز دو اصل ِ مطالعه و پیگیری خبر را نوشته اند:- انتخاب (Selection) : با توجه به حجم و تعدد خبرگزاریهای مختلف، منبع خبری خود را انتخاب کنیم. (کاملا غیرمعتبر را به امید معتبرها حذف کنیم) تا به یک پورتفوی منابع خبری مناسب خود دست پیدا کنیم. .
- سنتز (Synthesis) : توضیح این بند را عینا از منبع می آورم: «قاعدتاً در این مرحله، باید خبرهایی را که هر یک، به تعبیر مولوی گوشهای از فیل را نشانمان میدهند، با هم ترکیب کنیم و کنار هم بگذاریم تا نهایتاً بتوانیم به یک خبر نسبتاً قابل اتکا دست پیدا کنیم. سنتز اخبار، به هر حال در ذهن همهی ما روی میدهد. مستقل از اینکه به این فرایند توجه داشته باشیم یا نه. اما شاید با توجه آگاهانه به آن، بتوانیم این کار را با خطای کمتر انجام دهیم.»
محمدرضا عزیز در نوشته بالا یک متــد و روش به خوانندگان خود داده که برای بسیاری از حوزه ها و مجموعه های خبری و جغرافیایی و… کاربرد دارد. اما من اینجا می خواهم روش دیگری در بیان آن داشته باشم و در ادامه یکی از دغدغه هایم به آن بپردازم، شاید هم مکملی بر نوشته استاد عزیزم محمدرضا شعبانعلی عزیز باشد.
شاید بتوانم بگویم من هم کم و بیش این دو اصل را رعایت کرده ام و همواره مطالعه اخبار را به این صورت پیش برده ام. اما اینجا قصد دارم کمی شفاف تر و به صورت موردی مطلب خودم را بنویسم.
.
بخش دوم :
این مطلب و پیشنهاد، روشی برای تمرین «هنـر گفتگو» استعلاوه بر سنجش اعتبار خبرگزاریهای مختلفی که سراغ داریم و شناخت بهتر خط ِ مشی و روش کار و چهـره واقعی آنها، که در میزان و کیفیت تکیه ما بر اخبارشان می تواند تاثیر بسیار زیادی بگذارد، بحث دیگری که وجود دارد این هست که بدانیم رقبا و مخالفان ما چه می گویند و چگونه فکر می کنند.
بگذارید یک مثال بزنم و بعد ادامه حرفم را بگویم:
فرض کنید دو نفر به نام های سهیل و مریم داریم که در یک شهر زندگی می کنند که سهیل در شرقی ترین نقطه شهر زندگی می کند و مریم در غربی ترین نقطه شهر. این دو هیچگاه به منطقه زندگی همدیگر نرفته اند، تمام اطلاعاتشان از کسانی هست که دور و بر خود زندگی می کنند. یعنی اطلاعات مریم از شرق شهر، محدود به خاطرات خودش، تصورات خودش، نتیجه گفتگوهایی که با دوستان خود که ساکن غرب شهر هستند محدود می شود و سهیل که در شرق زندگی میکند هم چنین اطلاعات و تصوری از مریم و شرق شهر دارد. رقابت برای گرفتن منافع و کرسی های مدیریتی شهر (شهری که مشترکا ساکن آن هستند) باعث می شود این دو باهم رقابت کنند، همدیگر را نقد کنند و به چالش بکشند و یا در مورد همدیگر صحبت کنند. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این دو اصلا شناختی از هم دارند؟ آیا می توانند صحبت و انتقاد کنند؟
.
سوالات بالا را در ذهن خود داشته باشد.
به نظرم یکی از بزرگترین ضعف های ملّی ما ایرانیان، ضعف در گفتگوست و یکی از مهمترین دلایل این ضعف ملّی، ناتوانی ما در شناخت همدیگر و گفتگو در باب مشترکات و اختلافات است.
اصولا عموم ما وقتی را برای شناخت رقیب یا مخالفِ خود صرف نمی کنیم، از دغدغه ها و چالش های فکری او خبری نداریم، حوصله و طاقت نقـدهای همدیگر را نداریم، حدود منافع و رضایت همدیگر را به خوبی و دقیق نمی شناسیم و نهایتا نمی توانیم گفتگو یا مذاکره ای با هم داشته باشیم. این ضعف به وضوح در بین همه ما (جمعی و فردی) قابل مشاهده است. مثلا:
- در مهمانی یا تاکسی، به جای گفتگو و تبادل اطلاعات، جــرّ و بحث میکنیم
- روزنامه های و خبرگزاریهای ما (چپ یا راست) نمی توانند به دقت، منافع خود و رقیب را تبیین کنند، گفتگو و استدلال نمی کنند عموما تخریب است یا توجیه یا مخالف سفت و سخت، حتی اجازه نمی دهند مخاطبان شان، با مواضع طرف آشنا شود به همین دلیل در نقل قول ها، بسیار بریده بریده و با شرحی بر آن، نقل قول می کنند، هیچ وقت به خبرگزاری های رقیب ارجاع نمی دهند و…
- مسئولان کشوری ما هم تقریبا به «هنر گفتگو و مذاکره» بی توجهی کامل می کنند، مثلا میگویند «برای من نقل کرده اند که طرف گفته…..» چنین دیالوگی ظاهرا بسیار مورد پسند است، حامیان می پسندند و مخالفان هم انتظار بیشتری ندارند. حتی نشست و تبادل نظر هم با مخالفان فکری، یک تابو محسوب می شود، اینکه من ِ مسئول بنشینم و با مخالف ترین طرز تفکر خودم حرف بزنم و مواضعشان را از خودشان بشنوم، متاسفانه یک تابو محسوب می شود، در حدی که منتشر شدن عکسی از چنین نشستی به سوخت شدن کامل از عرصه سیاسی منتهی می شود.
قصه ی آدم ها و خبرگزاریها و مسئولان ما هم چیزی شبیه قصه مریم و سهیل است که از فاصله دور و با واسطه های زیاد، از همدیگر اطلاع داشته یا تصوری دارند، در صورتی که قرار هست با همدیگر رقابت کنند و منافعی را تقسیم کنند و در یک زندگی شهری و مدرن اجتماعی با همدیگر تعامل داشته باشند.
برای بهتر رساندن منظور خودم، اجازه بدهید مثال سوم را (پس از مریم/سهیل در یک شهر و همچنین توانایی گفتگوی فردی-رسانه ای و مسئولان) هم بزنم. این مثال یک مثال تاریخی-دینی است و با توجه به اینکه در ایران هستیم و منطقه در آتش تفکرات ِ تند و مخالف مذهبی می سوزد، می تواند مثال خوبی باشد:
سالها قبل که زندگی نامه سید جمال الدین اسد آبادی را از یک کتاب قدیمی (چاپ حدود ۵۰ سال قبل) می خواندم، چنین برداشتی پیدا کردم که بزرگترین مشکل جهان اسلام نبود دیالوگ بین فرقه های دین اسلام است. اینکه دو فرقه بزرگ شیعه و سنی، طی هزار و اندی سال گذشته هیچوقت با همدیگر دیالوگ نداشته اند و فقط به طرز فکر خود و تصورات خود و دوستان خود در مورد دیگری بسنده کرده اند. البته در طول تاریخ هم دوبار این دیالوگ و گفتگوی مذهبی شکل گرفت یک بار در زمان نادر شاه (گفتگو دینی با عثمانی ها) و دیگری سید جمال الدین اسد آبادی. عملا ما با بزرگترین جمعیت جغرافیایی و مردمی همسایه ی خود در طول سده ها، دیالوگ و گفتگو دائمی نداشته ایم و همچنان هم نداریم. به همین دلیل تصورات ما از همدیگر بر پایه اطلاعات عموما نادرست و روزنامه ای شکل گرفته است.
.
پاسخ شما به این سوال ها چیست؟
- برای کاهش این فاصله اطلاعاتی از همدیگر چه باید کرد؟
- چگونه می توانیم تصوّری درست از مخاطب، رقیب سیاسی و جناح مخالف خود کسب کنیم؟
- آیا قبول دارید که بهترین معرف من و طرز فکر من، خود من هستم و نه برداشت ِ دوست ِ شما که می خواهد درباره من به شما چیزی بگوید؟ آیا بهتر نیست برای شناخت بهتر و بیشتر من، ابتدا حرف های مرا بشنوی و با طرز فکر من آشنا شوی و سپس با دوست و مشاور خود درباره من مشورت کنی؟
- سانسور اطلاعات تقریبا غیرممکن شده است، هر اطلاعاتی قابل دست یافتن است، اما قبول دارید هیچ سانسورچی بزرگ تر و بی رحم تر از خود ما وجود ندارد؟ اگر نخواهیم اطلاعاتی را ببینیم و بشنویم و بخوانیم، عمیق ترین شکل سانسور را برای خودمان ایجاد کرده ایم یا نه؟
.
بخش سوم :
دو بخش اول و دوم را هم می توانستم ننویسم و خلاصه همین بخش را بگویم، اما شاید مرور آنها باعث تمرین بهتر برای من باشد تا بهتر از قبل به «هنر گفتگو» فکر کنم و ابعاد مختلفش را ببینم.
در بخش سوم، می خواهم پیشنهادات خودم را مبتنی بر دو بخش اول و دلایلی که آوردم بدهم. قطعا این نظر شخصی است و می تواند غلط هم باشد، نقد بر آن وارد است و خوشحال می شوم انتقادات مختلف و دیدگاه های دیگر و پیشنهادات بهتر را دریافت کنم.
پیشنهاد من این است که با توجه به زندگی مدرن امروزی و دسترسی ارزان و آسان به خبرگزاری های مختلف بیایید در سبد ِ منابع خبری خود، جایی مخالفین فکری خود باز کنید. یعنی اگر بخواهم واضح تر بگویم، به صورت کلی و شفاف و تفکیک شده (صرفا جهت شفاف شدن حرفم اینگونه قطب بندی شده مثالم را بیان میکنم) :
- جریان اصلاح طلب و همه اطلاح طلبان نوخواه در سبد مطالعاتی و دیدن اخبار خود روزنامه های مانند کیهان و جوان و همچنین سایت فارس نیوز را قرار بدهند و اطلاعات و خبرهای خود را با این ها هم چک کنند و سرمقاله ها و تحلیل های این جریان را هم بخوانند .
- پیروان جریان اصولگرایی هم در کنار همه اخبار و اطلاعاتی که به دست می آورند، هفتگی روزنامه اعتماد و روزنامه شرق و از سایت ها برای نمونه سایت خردادنیوز را هم به صورت جدی و پایدار مطالعه کنند.
این یک تمرین بسیار خوب و البته کوچک برای آموختن «هنر گفتگو» است. مطالعه نظرات مخالفین، قطعا یکی از بهترین تمرین های استقامت، آشنایی با رقیب، شناخت مواضع طرفین و بالابردن آستانه تحمل است، پس از این مطالعات درازمدت، می توان به مذاکره و گفتگو های خوب و با کیفیت امیدوار بود.
*** می دانم در ابتدای راه، با مطالعه ی متن، برداشت رقیب و تحلیل هایشان احتمالا گوش هایتان قرمز شده، رگ های گردن بیرون زده، دست هایتان بلرزد و سر درد بگیرید و شاید هم چندتا فحش آبدار و رکیک هم بدهید، روزنامه را پاره کرده و یا سایت را ببندید، اما توجه داشته باشید که این یک تمرین است، بدون آنکه مخالف فکری خود را ببینیم، با او آشنا می شویم، حرفهایش را نقدهایش را می خوانیم و شناخت بهتری کسب می کنیم
شاید به همین دلیل بود که در نوشته قبلی اول خودم را و بعد شما را به مطالعه سند ۲۰۳۰ یونسکو دعوت کردم، قطعا بدون برداشت مشترک از یک سند ما نمی توانیم گفتگویی مطلوب داشته باشیم (برداشتی که برپایه شناخت فردی و مستقل ما شکل بگیرد و سپس به مشورت با همفکران و یا مناظره با رقیبان بیانجامد)
اجازه بدهید یک نکته ریز هم بگویم (بدون توجه به مزایایی که برای خودمان دارد) اگر بخواهم کمی سلبی و تند این پیشنهادم را بفروشم، بهتر است بگویم که حتی برای پیروز شدن بر رقیب (یا اصطلاحا دشمن!) و شکست او در همه صحنه ها باید رقیب شناس(!) خوبی هم شد و طرز فکر، منافع، حساسیت ها و کاستی هایش را از خودش شناخت. و توجه داشته باشید، ما قرار نیست همه حرف هایشان را قبول کنیم فقط قصد داریم بیشتر و بهتر آنها را از زبان خودشان بشناسیم.
.
چه میزان زمان برای این تمرین لازم است: فکر میکنم اگر بخواهیم بگویم که چه زمانی برای این کار و تمرین هنر گفتگو لازم هست، باید بگویم اگر هفته ای سه بار سایت و یک روزنامه مطالعه می کنید، حداقل باید ۱۸ ماه این پیشنهاد را به طور مرتب انجام بدهید، طوری که اگر جای رقیب بنشینید بتوانید بخوبی از او دفاع کرده و خودتان را نقد جدی و پایه ای کنید، آنگاه می توان گفت که شما تمرین اولیه خوبی داشته اید و پس از آن می توانید زندگی بهتری را تجربه کنید.
.
هر کجایی هستیم، برای پیشرفت فردی و جمعی و ملّی باید هنر گفتگو را بخوبی یاد بگیریم…
.
.
پی نوشت: این پیشنهاد برای شفاف بودن از نمونه سیاسی بهره گرفته است، بدیهی است که شما در هر صنفی که هستید (هنرمند، منتقد سینما، اقتصاددان، حقوق و قضاوت، روزنامه نگار، تاجر و بازاری، طلبه علمی، اقلیت یا اکثریت و…) هم می توانید این پیشنهاد را در زندگی کاری و فـردی خود تجربه کنید.
پی نوشت-دوم: قطعا نویسنده متن هم در ابتدای راه خود هست و در حال تمرین، امیدوارم اشتباهات و کاستی ها و تندروی هایم را ببخشید.
سجاد سلیمانی ( مربی و مدرس مدیریت زمان ).
لینک کوتاه و آدرس اختصاصی این مطلب:
.
.
ممنون از این تمرین عالی. دبیرستانی که بودم با برادر آپولوم ، روزنامه کیهان و لثارات رو میخوندیم که خاتمی و اصلاحات رو شستشو میدادن. خیلی عصبی میشدم اما حالا میبینم یک تمرین بوده.خیلی مشکله این تمرین و صبوری و درک بالایی میخواد که بدون خشم درونی بتونیم با کسی که عقاید مخالف ما رو داره دوستانه گفتگو کنیم .
من که هنوزم خشم درونی دارم اما دارم سعی میکنم عوضش کنم و زود عصبانی نشم.
قانونِ طلاییِ ارتباطات
(شیوههای ارتباط برقرار کردن با تیپهای شخصیتی گوناگون)
پُل دی. تیگر و باربارا بارون_تیگر
قانونِ طلاییِ ارتباط این است: با دیگران آنگونه رفتار کن که آنها دوست دارند؛ به عبارت دیگر، اگر میخواهید رابطۀ موفق و سودمندی با دیگران برقرار کنید، باید به زبانِ آنها سخن بگویید؛ یعنی پیام خود را به گونهای انتقال دهید که آنها میخواهند و به آن گوش میدهند؛ بنابراین، در روابطی که با دیگران داریم، باید رویکردِ خودمدارانه را کنار بگذاریم و رویکردی نوعدوستانهتر و پذیرندهتر را در پیش بگیریم؛ رویکردی که بیشتر به فرد مقابل توجه دارد، تا به خودمان. افرادی که در برقراری ارتباط خودمدارند، اصولاً با همه به یک نحو ارتباط برقرار میکنند و از دیگران انتظار دارند خودشان را با آنها وفق دهند. با انسانهای متفاوت به یک شکل ارتباط برقرار کردن، بسیار غیر منطقی است. هریک از تیپهای شخصیتی نوع خاصی از ارتباط را دوست دارند و اگر تیپ شخصیتی کسی را شناختیم، باید مطابق با سبک خاصِ او، با او ارتباط برقرار کنیم.
هرچه همانندیِ ویژگیهای شخصیتی ما با کسی بیشتر باشد، راحتتر با او ارتباط برقرار میکنیم و بالعکس. دلیل اینکه با بعضی از افراد راحتتر و آسانتر جفت و جور میشویم، همین است که در ابعاد بیشتری از ویژگیهای شخصیتی خود به او شباهت داریم. ارتباط برقرار کردن با کسی که از تیپ شخصیتی متفاوتی است، کار دشواری است. در این زمینه اولین کارِ مهم آن است که از پیشداوریهای خود نسبت به دیگران دست برداریم. به نمونههای زیر توجه کنید:
– برونگراها ممکن است فکر کنند که درونگراها ۱) مرموز و تودار، ۲) رسمی و خشک، ۳) خوددار و خودبین، ۴) کند و فاقد روحیۀ همکاری و ۵) از نظر اجتماعی دست و پا چلفتی هستند.
– درونگراها ممکن است فکر کنند که برونگراها ۱) خیلی پُر حرف و آمادۀ واکنش کلامی، ۲) پُر رو و سمج، ۳) سطحی و فریبکار، ۴) بیشفعال و طاقتفرسا و ۵) گستاخ و رئیسمآب هستند.
– حسیها ممکن است فکر کنند شهودیها ۱) دمدمیمزاج و بینظم، ۲) فاقد واقعبینی، ۳) غیر عملگرا، ۴) خیالاتی و ۵) زیادی پیچیده و نظریهپرداز هستند.
– شهودیها ممکن است فکر کنند حسیها ۱) فاقد تخیّل و خلاقیت، ۲) کسلکننده و مقاوم در برابر چیزهای جدید، ۳) خستهکننده و موی دماغ، ۴) فاقد قدرت دید و آیندهنگری و ۵) سادهانگار هستند.
– متفکرها ممکن است فکر کنند احساسیها ۱) غیر منطقی، ۲) دارای هیجان بیش از حد، ۳) ضعیف، ۴) عصبی و هیستریک و ۵) نامعقول هستند.
– احساسیها ممکن است فکر کنند متفکرها ۱) سرد، ۲) بیاحساس، ۳) بیمحبت، ۴) بیعاطفه و ۵) سنگدل هستند.
– قضاوتگرها ممکن است فکر کنند دریافتگرها ۱) تنبل و غیر مولّد، ۲) بدقول، ۳) سهلانگار و بازیگوش، ۴) غیر قابل اعتماد و مسؤولیتگریز و ۵) ناتوان در تصمیمگیری هستند.
– دریافتگرها ممکن است فکر کنند قضاوتگرها ۱) خشک و مقاوم، ۲) انعطافناپذیر و کلهشق، ۳) سلطهگر، ۴) دارای نگاه سیاه و سفید و ۵) عجول در تصمیمگیری هستند.
ازآنجاکه اکثر ارتباطهای ما با افرادی غیر از همتیپهای خودمان است، اگر پیشفرضهای خود را دربارۀ تیپهای مختلف کنار نگذاریم و روشِ درست ارتباط با هر تیپ را یاد نگیریم و از ویژگیهای مشترک بین تیپ خود و آنها استفاده نکنیم، قطعاً نمیتوانیم در بیشتر ارتباطها و تعاملات خود موفق باشیم؛ برای نمونه فرض کنید که شما یک فروشندۀ «بشار» (برونگرای شهودیِ احساسیِ دریافتگر) هستید و فرد مقابل شما یک «دحمق» (درونگرای حسیِ متفکرِ قضاوتگر) است. بهتر است در برابر میل ذاتی خود برای زرنگی و بامزگی و احتمالاً گستاخی مقاومت کنید و به خاطر اینکه کارکرد اول او حس است، باید به امور واقعی و جزئیات توجه زیادی کنید، منطقی حرف بزنید و به ضربالاجلِ توافق شده پایبند باشید.
برای اینکه بتوانید از دانش خود در زمینۀ تیپشناسی، به منظور ارتباط با کسانی که با شما فرق دارند، استفاده کنید، سه تکنیک بنیادی وجود دارد:
۱- متناسب با ویژگیهای تیپ شخصیتی افراد، با آنها ارتباط برقرار کنید. کارکرد اولشان معرّف بزرگترین نقطۀ قوت و کارکرد آخرشان معمولاً معرّف بزرگترین نقطه ضعف آنهاست. از قانون طلاییِ ارتباط استفاده کنید.
۲- به شیوۀ ارتباطی مورد علاقۀ آنها توجه کنید که به شدت متأثر از ویژگیهای شخصیتی آنهاست.
۳- از تکنیک «پل زدن» استفاده کنید؛ یعنی از ویژگیهای مشترک در تیپ شخصیتی خود و آنها برای ایجاد پیوند استفاده کنید.
(هنرِ شناختِ مردم، از تیگر، ترجمۀ محمد گذرآبادی، انتشارات هرمس، صص ۲۴۵-۲۲۳)
خلاصهسازی و بازنویسی از ایرج شهبازی
ﺍﮔﺮ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻣﺨﺎﻟﻒ، ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ، ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺪعی ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺑﻌﻼﻭﻩ ﺩﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﭘﻨﺞ، ﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ آلمان روی ﺧﻂ ﺍﺳﺘﻮﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻥ،ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ.
برتراند راسل
.
.
یکی از الزامات گفتگوست به نظرم. با اتکا به همین بیان ارزشمند راسل در برخورد و گفتگو و تفاهم با دیگران در برهه ای خاص، خصوصا با کسانی که دارای دیدگاههای متضاد بودیم. تجربه ارزشمندی کسب کردم. با تمرین میتوان نتایج بسیار ارزشمند و لذت بخشی در گفتگو کسب نمود. البته با اعتراف به این نکته که همیشه حق با ما نیست.
زهره جان، دیر پاسخ نمیدهم، دوباره که مرور میکنم نظر ارزشمند تو مرا وادار به پاسخ می کند، با توجه به نوشته هایی که در هنر گفتگو در آدرس زیر منتشر کرده ام:
http://www.sajadsoleimani.com/category/conversation/
روز به روز بر اهمیت گفتگو، زیربنایی بودنش و نیاز شدید جامعه ما به آن پی می برم. دکتر رنانی عزیز هم که متمرکز روی آن کار کرده و ما این روزها مجبوریم دائما خود را تمرین بدهیم به عنوان یک الگوی موجود، رفتار کنیم تا دیگران هم تغییرات ارزشمند ما را شاهد باشند.
با سلام و درود و تایید نظریات صائب شما