تولد سجاد سلیمانی

چند اصل برای زندگی – به بهانه سالروز تولد

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

دوباره ۱۴ آبان شد و تولدبازی وسط پاییز شروع شد 🙂 با همه چالش‌ها، اصل زندگی برام لذت‌بخشه.. چند تا اصلی که باهاش زندگی میکنم رو برای روز تولدم می‌نویسم:‌

یک) می‌دونم گرفتار جبر تاریخی/ژنتیک/جغرافیایی هستم. میدونم هرگز برخی موارد برای من دست‌یافتنی نیست، اما چراغ امید درونم شغله‌وره و برای حداقل فرصت‌ها، حداکثر تلاشم رو می‌کنم.
و از معجزه پذیرش برای گذر از فاصله‌های ناممکن بهره می برم.

دو) اهل هجرتم، اهل گذاشتن و گذشتن.
یکبار نوشتم: از نقطه‌ای که زندگی را شروع کرده‌ام، به اندازه قرن‌ها و به فاصله قاره‌ها دورم (هرچند با دوچرخه و رکاب زدن بتونم بهشون برسم)، این مهاجرت از آنجا و آنها، همچنان ادامه دارد.‌

سه) آنچه در ذهنم به قطعیت رسیده را قاطعانه اجرا می‌کنم، کمتر چیزی جلودارم هست، اما اگر ذره‌ای شک به باور و قطعیتم، اهل متوقف شدن، بازبینی و اصلاح یا دورریختن کامل هستم.‌‌

چهار) کار و شغل برای من همیشه مقوله‌ای «بسیار جدی» بوده و هست.‌

پنج) سر هر ایدئولوژی و باوری را به پای زندگی ذبح کرده‌ام و می‌کنم. هر آنچه با زندگی و زیستن و بهبود شرایط در تضاد باشد، رد می‌کنم.‌

شش) حس خوشبختی را به دم اسبی نبسته‌ام که نتونم ازش سواری بگیرم، پس، اغلب لحظه‌ها حسش می‌کنم.‌

هفت) عاشق زبان‌ها و لهجه، انسانها و فرهنگ‌ها، ترانه‌ها و غذاهای و سبک زندگی متفاوت و گوناگون جدیدم. تنوع، را می‌پرستم و از یکدست‌سازی، بیزارم.‌

هشت) در چشم دیگران، بیش از تلاش برای شناخت آنها، خودم را می‌بینم. چشم دیگری همچون آیینه‌ای، تکه‌ای از پازل ِ خودآگاهی مرا تکمیل میکند.‌

نه) هر سال، بیشتر از سال قبل، ضعف‌ها و ناتوانی‌ها و نابلدی‌ها و اشتباهاتم را کشف می‌کنم، خجالت می‌کشم و تلاش می‌کنم تعداد و دامنه‌ی آنها را کاهش بدهم.
به همین دلیل، دکمه غلط کردم و اشتباه کردم را همیشه همراه خودم  دارم.‌

من سجاد هستم،
بابای دختری به نام لارا و همسر بانویی به نام گلاره و این روزها ساکن تهران، که سال شناسنامه‌ای جدیدی را شروع میکنم…

لطفا به این مطلب امتیاز دهید 🙂
[Total: ۶ Average: ۴.۳]

7 thoughts on “چند اصل برای زندگی – به بهانه سالروز تولد

  1. نوروز says:

    تولدت مبارک آقا.
    تو چقدر بزرگی، به بزرگی کیهان. عمرت بلند و دستآوردها فراوان.
    همیشه خوش باشید و خوش بدرخشید.

  2. مسعود شجاعی says:

    مرا در دل غم جانانه ای هست درون کعبه ام بت خانه ای هست
    زلب مهر خموشی برندارم که در زنجیر من دیوانه ای هست
    خراباتم ز مسجد خوشتر آید آنجا که ناله مستانه ای هست
    نمی دانم اگر نار است اگر نور همی دانم که آتش خانه ای هست

  3. ناشناس says:

    چقدر مطالب پرفایده و قابل استفاده و لازمی رو نوشته بودید. واقعا سپاسگزارم. تولدتان هم مبارک .من امروز با شما و سایتتان اشنا شدم. امیدوارم به طور پیوسته پیگیری کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.