راهکاری برای آنکه بتوانیم «آرام و گاه به گاه و مداوم» رشد کنیم!!
بخش اول – نسخه ۱ (بدون ویرایش)
.
مقدمه اول: این مطلب را امروز در وبلاگم منتشر کرده بودم. اما تصمیم گرفتم، از امروز در همین آدرس، نوشته های غیر تجاری خود را هم اضافه کنم. شاید با اسم و نام نوشتن، تاثیری در کیفیت نوشته ها ایجاد کند.
مقدمه دوم: من هیچ ادعایی در زمینه آموزش سازمانی ندارم، فقط آن چیزی را که می فهمم و برداشت میکنم، می نویسم. حتما اشتباهاتی در دل خود دارد. اما دوست دارم آنها را بنویسم و اگر کسی وقت داشت و نظری داد، از آن هم استقبال می کنم.
.
.
.
می خواهم قبل از آنکه به این«مهارتِ گاه به گاه اما مداوم» بپردازم و دلایلی برای درست و اجرایی بودن آن (به زعمِ خودم) بیاورم، یک تجربه را در زندگی شخصی و واقعی خودم بیان کنم. پس از آنکه شما داستانِ چاق شدنِ مرا بخوانید (علاوه بر اینکه برای سلامتی تان خوب است!) کمک میکند بحث اصلی به خوبی پیش برود.
.
پس بخش اول را با من همـراه شوید
پس از استخدام در سازمان و شروع کار، آرام آرام متوجه شدم در چه فضایی قرار گرفته ام. پشتِ میز نشینیِ طولانی علاوه بر اینکه برای من دوستانِ جدید، دنیای جدید و حقوق فراهم میکرد یک هدیه دیگر هم داشت: کم تحرکی و چاقی.
.
روزی ۷ ساعت به طول کامل در محل کار پشت میز نشستن و شب ها هم سه الی ۵ ساعت برای مطالعه پشت میز بودن، باعث شده بود عملا من نصفِ ساع تهای زندگی ام را پشتِ میز بنشینم و بی تحرک باشم. از طرفی دیگر عاداتِ نادرست تغذیه (همانند غذای چرب و پرنمک، غذای فست فودی و آماده، با عجله و سریع خوردنِ غذا) مکملِ مشکلِ بی تحرکی من شده بود، و اینجا من با دو مشکل رو به رو شده بودم: بی تحرکی و غذای نامناسب، نتیجه هم شده بود ۱۰ کیلو اضافه وزن ناقابل.
.
تلاش های متعدد من برای شکست هر دو مشکل بی نتیجه بود، روزی شروع می کردم و روز دیگر فراموش می کردم، هفته ای ورزش و هفته بعد رهایش می کردم، حجم غذا را کاهش و روزهای بعدش بی محابا غذا میخوردم.
.
این روزها، مصادف شده بود با روزهایی که روی پروژه «تولید محتوای دیجیتال» کار میکردم و نمونه های اجرایی خارجی را بررسی و نمونه های داخلی نوپا را رصد میکردم. یکی از بحث هایی که در تکنولوژی دیجیتال و انتقال محتوای آموزشی مطرح هست، دسترسی دائمی به اطلاعات و محتواست. همانطوری که همین الان داخل گوشی من پر از مقاله و فیلم و عکس است. یا ثابت در حافظه گوشی من یا در شبکه های مبتنی بر اینترنتی که به آنها متصل هستم.
.
از جالب ترین بخش ها و توانمندی های دنیای دیجیتال، امکان توزیع محتوایِ آموزشی به صورت گاه به گاه و آرام و مداوم است که فـرد آموزش گیـرنده، بخش ِ زیادی از آموزش ها را در طول زمان و به صورت بریده بریده اما دارای سلسله نظمی قابل قبول، دریافت می کند و در طی زمان، مهارت و دانش فرد افزایش پیدا میکند. و در این بین، با افزایش دانش به سایر منابع و مراجع هم مراجعه می کند و یادگیری خود را تکمیل می کند
.
با مشکلِ بزرگ چاقی (که روز به روز هم به مشکل اضافه میشد!!) و پیش فرضی که در مورد مدلِ آموزشیِ گاه به گاه اما مداوم در فضای دیجیتال داشتم، روزی یک پیامک از یکی از اپراتورهای تلفن همراه برایم رسید با این متن (نقل به مضمون):
.
« برای دریافت روزانه اطلاعات آموزشی برای مبارزه با چاقی و تناسب اندام
عدد xxx را به شماره xxx ارسال کنید. هر پیام ۱۰۰ تومان. »
.
برای من که با این مشکلِ حاد گریبانگیر شده بودم و از سویی روی همین مدلِ آموزشی کار میکردم، بهترین فرصت بود تا با یک تیر دو نشان بزنم: یک) مشکل خود را حل کنم، دو) در یک فضای آموزشی قرار بگیرم و تستش کنم.
.
پس قبول کردم که هـر روز یک پیامک آموزشی برایم ارسال کنند و عدد xxx را به شماره xxx فرستادم. از فـردا شروع شد، هر روز یک پیام، هر روز یک آموزش و هر روز یک راه و نگاه جدید برای مبارزه با چاقی. روز تعطیل و جمعه و شنبه هم نداشت، به حال و اعصاب ِ من هم توجه نـمی کرد، به سرما و گرما و سفر و کار هم کاری نداشت (و همچنان هم ندارد!).
.
هر روز یک پیام می رسید. آموزش ها شامل مباحث روانشناسی، تغذیه اصولی، معرفی انواع غذاها، چرایی ورزش، انواع ورزش و نکته های متنوع دیگر بود که در یک سال گذشته برای من رسید. بارها تصمیم گرفتم که از خـیرش بگذرم و این سیستم را قطع کنم، اما ادامه دادم.
.
باید اعتراف کنم که من همه پیامک ها را نخواندم، همه آنها را اجرا نکردم و همیشه به حرف ها و آموزشهایی که گفتند توجه نـکردم، اما من در یک سال بعد از این دوره آموزشی، به هدف خود رسیده بودم و :
آموخته بودم که تغییر نگرش نقش مهمی در ایفا میکند. سالم بودن هدف برتری از لاغر بودن است
برای داشتن بدنی سالم، میتوان همه غذاهای دلخواه را خورد، اما میزان و زمان استفاده آنها مهم بود. ( مدیریت زمان )
من جلوی افزایش وزن خود را گرفته بودم، بعد شروع به کاهش وزن به اندازه مطلوب کرده بودم.
به کامل و مطلق، نوشابه و فست فود و هله هوله و سوسیس و کالباس را حذف کردم و به جای آنها آجیل، دمنوش های گیاهی اضافه کردم و عمده مواد غذایی خود را گیاهی و برپایه سبزیجات بنا کردم.
ورزش حرفه ای نه، اما حداقل روزی باید ۳۰ دقیقه قدم بزنم. این کمترین اما اجباریترین ورزشی هست که برای خودم برنامه ریزی کرده ام.
آموخته های من محدود به همان پیامک ها نشد و من با کلی کتاب و سایت آشنا شدم و شاید بتوان گفت «مهارت تغذیه مناسب در زندگی ماشینی» را بیشتر درک کردم
.
آموزش از طریق تلفن همراه و پیامک (sms) ، بهترین شیوه ممکن بود.
.
و وقتی به این ۴۰۰ روزِ گذشته نگاه میکنم، میبینم من به هدف خود رسیده ام. من هیچوقت نمیتوانستم این «زمان» را برای آموختن این حجم از اطلاعات پیرامون زندگی بهتر و سالمتر صرف کنم، آنهم آموخته هایی که پایدار باشد و در من نهادینه شود و من به مرحله اجرا برسانم. رسیدن به مرحله اجرا، عالی ترین مرحله آموزش و البته آرزوی هر آموزش دهنده ای هست.
.
من در طول این روزها (برای ۴۰۰ روز گذشته) در مجموع مبلغ ۴۰/۰۰۰ (چهل هزار) تومان هزینه کرده ام. کسانی که اهل خرید کتاب باشند و مظنّه قیمت دستشان باشد می دانند که با چهل هزارتومان دو یا نهایت سه کتابِ درخور بیشتر نمی توان خرید، و پس از خرید تازه مشکل شروع میشود: «خواندن همان کتاب». و البته مشکلِ بزرگِ تمامِ طولِ تاریخ هم بعد از خواندن به مشکلات ما اضافه میشود: «عمل به خوانده ها و آموخته ها».
.
این نوشته در حال بروز شدن است.
.
بخش اول – چاق شدن من چه ربطی به تـعداد زیاد بخشنامه های سازمان دارد!؟ (شما اینجا هستید)
.
بخش دوم – راه حل آموزش سازمانی (بخشنامه ها) با داستان چاق شدن من – بخش دوم
.
.
پی.نوشت: این مطلب را من به یکباره تصمیم گرفتم بنویسم و فکر میکنم ساعت ۱۱:۳۰ شب گذشته نوشتم، بدون ویرایش و اضافات هم عینا اینجا درج کردم. برای همین نسخه ۱ برای آن انتخاب کردم، شاید در ادامه تغییراتی داشته باشد.
پی نوشت دوم: بخش بعدی این مطلب هم تا حدودی آماده شده که عنوانش ربطِ این چاقی به تعداد بخشنامه هاست (یا چیزی در همین حدود) . تلاش میکنم در ادامه آن را منتشر کنم.
پی نوشت سوم: من در این سلسله نوشتار تلاش میکنم به «یادگیری آرام و مداوم گاه به گاه برای سازمان های بخشنامه محور» بپردازم. در واقع عنوان اصلی این است، اما خب، تجربه زندگی ام هم ربط ِ خوبی داشت و در قالب یک داستان و به شیوه داستان سرایی از آن استفاده کردم.
.