چند روز قبل مطلبی با عنوان حسـرت داشتن یک گفتگوی خوب را منتشر کردم، اولین بار استاد رنانی اهمیت و دلایل این بحث را درمن ایجاد کردند و آن را گمشده ی عموم ما دانستند که ما تک تک افراد در زندگی شخصی و در بعد کلان جامعه گفتگو را نمی دانیم، مدتها گذشت و م ذهنم درگیر همه ناتوانی های شخص ِ خودم در گفتگو کردن (به جای سخنرانی و دیکته کردن و یاددادن و حرف ِ مفت زدن و یک طرفه پیشروی کردن و…) فکر میکردم، بعد از آن گفتگوی محمدرضا شعبانعلی عزیز با مبینا ۱۱ ساله را که شنیدم داغ دلم تازه شد و باز حسرت نیاموختن و بلد نبودن گفتگو و البته کمبود مخاطب برای گفتگو در من زنده شد.
امروز تصمیم گرفتم عنوان جدیدی در سایتم ایجاد کنم با عنوان گفتگو ایجاد کنم و در آن با دوستان مجازی خودم به صورت علنی بحث کنم و در دو خانه مجازی و دورادور و گاه به گاه گفتگو کنم و هنر گفتگو را تمرین کنم.
قبل تر ها نامه های مختلفی به ادارات و نهاد ها و شخصیت های بزرگ می نوشتم و به وسیله ایمیل و یا اکانت شبکه های اجتماعی و … به دستشان می رساندم و گاهی هم پاسخی می گرفتم. این رویه را اینجا هم تا حد مقدور انجام خواهم داد. اما شاید دلیل اصلی این دسته بندی جدید گفتگو با دوستان همفکر بر روی یک موضوع مشخص است.
اینکه در سایت یا وبلاگش من مخاطب نوشته های او باشم و اینجا پاسخی به آن داده شود و هر دو مجبور شویم برای آن گفتگو مطالعه کنیم و پاسخی بهتر بیابیم و بنویسیم و بعد هر کسی در ادامه با ارجاع به منبع، پاسخ خود را در ادامه بیاورد.
شاید اگـر این سبک را در نوشتن داشتم، بحث سیستم های پیچیده محمدرضا شعبانعلی بود که در نوشته قبلی و بسیاری از بحث های دیگر را بهتر و مسئولانه تر پیگیری می کـردم.
به امید آینده که از این نوشته ها درس بگیرم و گفتگو به عنوان یک مهارت در زندگی من بکار گرفته شود.
هنر پنهان اما عمیق به نام هنر گفتگو