چند روز قبل اتفاق ناخوشایندی برای من افتاد و من نوشته ای با عنوان برای خودم: درباره هزینه های بالا و لازم آموزش دیدن و آموزش دادن منتشر کردم، دو روز قبل در یکی از گروه های واقعا تخصصی تلگرامی که عضو هستم، بحثی با سوال پیش فرض من راه افتاد و یکی از دوستان متن بسیار زیبایی فرستادن (که ظاهرا قانون جاری شرکتشان هم هست) که بسیار به دلم نشست و واقعا برای من الهام بخش بود. امروز فکر میکنم حرفهای بهتری هم می توانم با خودم بزنم و Selftalk حرفه ای تر با خودم باید اجرا می کردم.
اصل متن که ایشان فرستاده اند این هست:
.
یکی از بچه های ما چهار سطح را تعریف کرده
سطح معرفت، سطح اخلاق، سطح شعور و سطح قانون…
اگر با کسی در سطح معرفت و مرام کار کردیم و تو ذوقمان خورد دوست داریم گردنش را از تنش جدا کنیم. خودمان یک نفر را بالا برده ایم.
وقتی بیاییم در سطح شعور ان فرد رفتار کنیم و از قانون پایین تر نیاییم اسیب هم نمی بینیم.
به نظر من که از سطح شعور بالاتر نباید رفت از قانون هم پایین تر نباید رفت.
.
فکر میکنم تعریف خوبی هست و میتونه پیش فرض ِ مناسبی هم برای کار کردن، مشارکت و کلا زندگی باشه. امروز که ۴۸ ساعت بعد از فکر کردن به این قانون و سطح های تعریف شده می گـذره، به نظرم یک ایراد یا نقد هم میشه بهش وارد دانست.
نقد وارده این هست که ممکن هست آدمی که میخواهد نتایج فراتر از اجتماع و اطرافیان خود بدست بیاورد، با این طناب از قله های فکری خود فرود آید و به یک همسانی با محیط گرفتار شود. در بسیاری موارد تحول با تفاوت ها آغاز می شود. در هر صورت تا نتایج بعدی فکری ام در این باره، دوست دارم این چهار سطح را در زندگی ام اعمال کنم. امیدوارم در اجرای آن کوتاهی نکنم.
.
سجاد سلیمانی ( مربی و مدرس مدیریت زمان )
.
.
.