شمع

ایستادن و در اندیشه شمعی روشن بودن

اینجا و در این خانه مجازی این روزها کمتر حضور دارم، انرژی و توان خیلی زیادی برای صرف کردن همه جانبه نداشتم و اینجا رو مثل خیلی جاهای دیگه کم رنگ کردم.

به علاقمندی ها، توانمندی ها و منابع و زمانی که در اختیار دارم فکر میکنم و رسیدن به اولویت های زندگیم

خلاصه اینکه کمی شفاف شده و شاید شمعی روشن کنم…

.

.

پی نوشت: فردا یک دورهمی بسیار خوب دوستانه دارم که امیدوارم موافقت بشه و اینجا کمی ازش بنویسم.

 

سجاد سلیمانی ( مربی و مدرس مدیریت زمان )

3 thoughts on “ایستادن و در اندیشه شمعی روشن بودن

    • سجاد سلیمانی says:

      سلام یاورجان،
      از روزی که دورهمی تمام شد تا همین دیشب، من تقریبا ساعت ۱۱:۳۰ به خانه میرسم. به شدت در حال بررسی شرایط خودم برای آغاز کاری هستم، از سویی الان دیتاکس تلگرام هم کرده ام و از آن فضا هم دور شده ام تا ذهن آرام تر و زمان بیشتری داشته باشم و البته این روزها هم در حال اثاث کشی به خانه جدیدی هستم و…

      تو به من لطف داری عزیز، نوع نگاه و تحلیل های تو از عموم مواردی که مطرح شد به خودی خود برای من درس آموز و لذت بخش بود.
      اگر تا اکنون ننوشته ام، فقط به خاطر کمبود وقت و انرژی بوده و اینکه خواسته ام همیشه «خوب» بنویسم و این ایده آل گرایی دشواری در پی دارد. خصوصا از تعصبی که به دوستان و فضای فکری ارزشمندشان دارم.

      بهترین و به یاد ماندنی ترین لحظه که آن را برای خودم «اوج دورهمی» میدانم، هدیه گرفتن کتاب گوژیکی از تو بود و تو نمیدانی من چه عشقی کردم از این صفا و لطف تو.
      این روزها به شدت در فضای مجازی کمرنگ هستم، ولی برای شروع بهتری، پشت پرده تمام تلاشم را میکنم.

      کاش دوستان دست به قلم می شدند و در آینه دوست، خودم را در دورهمی میدیدم.
      تو دوست نداری آینه به دست شوی یاورجان؟

      • یاور مشیرفر says:

        سجاد عزیز.

        من چیزهایی نوشته ام. باز هم می نویسم، اما باید به سنت «موضوعات نگارشی من در هفته های آینده» وفادار بمانم. پریسا و صدرا هم از من سؤالاتی پرسیده اند که باید برایشان بنویسم.
        دست بر قضا عمدتا من هم زودتر از ۲۲:۰۰ نمیتوانم به خانه بازگردم. اندکی به توصیه شاهین باید «صفحات صبحگاهی» ام را فعال تر کنم.

        اگر تو را نمی شناختم میگفتم «ایده آلیسم» و «کمال گرایی» را بگذار کنار و بنویس یا به قول ونگوگ رنگ ها را با تابلو بکوب. چون اندکی می شناسمت، منتظر می مانم که دانه تفکر نوشتاریت دوباره شکوفا شود و به بار بنشیند.

        از توجه شما به این پیغام متشکرم.
        یاور

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.